در جهان امروزی که ما قرار داریم آهستهآهسته سایه جنگ و خشونت بران هرروز بیشتر مستولی شده و فرایند فاجعه آمیز و مدهش مادی و معنوی، جنگهای خانمانسوز اول و دوم را در ذهن جهانیان تداعی مینماید. از آنجایی که تاریخ جهانی گواهی میدهد، پیش از آغاز هر فاجعه بشری که نابودی انسان را در قبال دارد، عوامل و علت آن رهبران استکباری بوده و هستند که چرخ بنیادی مادی و نظامی را در دست دارند. توانستهاند که این چرخ را به نفع خواستهای استثماری خویش بر شالودۀ زور و ستم اجتماعی، همیشه فعال نگه دارند؛ بنابراین برای تسلط قدرت جهان گشایی خود با اقدامهای نظامی مستقیم و غیرمستقیم، دولتهای که به فرمان شان عمل نمیکنند و بر ضد خواستهای غیر مشروع و انسانیشان قرار میگزند، از آزادی، دموکراسی و حاکمیت مردمی خویش دفاع مینمایند با رویکردهای سیاسی، به بهانههای مختلفی آنها را سرنگون و از بین میبرند. این رویکردها، در افروختن جنگ و جدال و مناقشههای منطقوی وجهانی نقش اساسی داشته است که میتواند با یک اشتباهی سیاسی جنگ گرم بیشتر در جهان مشتعل شود.
عوامل که در مشتعل ساختن جنگ اول دوم جهانی نقش داشت، در اوراق تاریخ چنین بازتاب یافته هست: رقابت اقتصادی و دریایی بین المان انگلیس و رقابت میان اتریش و روسیه در بالکان برای تسلط بیشتر در منطقه وجهان و ترور ولیعهد امپراتوری اتریش – مجارستان. این جنگ اثر ناگواری مادی و معنوی را برای بشریت به وجود آورد؛ باعث کشتار ملیونها انسان بیگناه و تخریب اقتصادی کشورها و از بین رفتن امپراتوریها و زمینه رشد ملی گرایی و تشکیل دولتهای فاشیستی و ضد عدالت اجتماعی و تقسیم شرق میانه، بین انگلیس و فرانسه که سبب تغییر نقشه آن از بنیاد کردید، شد. همچنان به اثر مداخله مستقیم کشورهای امپریالیستی در رأس امریکا و همدستان شان کودتاهای نظامی در افریقا و آسیا انجام شد که زمینه شروع جنگی دیگر خانمانسوز بشری را به وجود آورد.
بعد از جنگ اول جهانی که به کشورهای متعرض، بالخضوص المان ضربه شدیدی مادی و معنوی از طرف متفقین وارد شد، این کشورها، دریک رکود فاجعه آور اقتصادی و اجتماعی قرار گرفتند. المان مجبور بود که ملیونها دالر غرامت جنگی را به متفقین بپردازد، تمام بنیادهای نظامیاش نابود و تحت کنترول جامعه بینالمللی قرار گرفت؛ این رویکردها را مردم المان برای خویش تحقیر آمیز دانسته، نفرت و انزجارشان را در مقابل خارجیها و بالخصوص یهودیها تشدید بخشیده که سبب کشتار میلیونها یهودی کردید. در پی این همه مناقشه و بینظمیها بحران اقتصادی 1933 و فاشیسم هیتلری با همراهان ایتالیوی و جاپانی و اسپانیویی خویش ظهور کرد که جهان در پرتگاهی جنگ جهانی دوم قرار گرفت. در جریان جنگ جهانی اول که انقلاب اکتوبر در روسیه به پیروز رسید و نخستین دولت سوسیالیستی تخت رهبری حزب بلشویک روسیه در جهان به وجود آمد ه بود، اختلاف و رقابت شدیدی قدرتهای غربی با دولت شوروی آغاز شد. حتا با امضای قرارداد شرم آور در شهر مونیخ که به نفع فاشیسم هیتلری بود و به تقسیم چکوساواکیا تمام شد، انگلیس و فرانسه دران نقش داشتند. تبلیغ و مبارزه شدیدی فاشیسم هیتلری بر ضد کمونیستها زمینه ساز شد تا کشورهای غربی به نفع خویش علیه دولت شوروی از وی استفادهیی ابزاری نمایند. بیاعتمادی میان کشورهای جهانی برای کسب سود سرمایه و تسلط در جهان هر روز پیشتر میشد وضع وحشتناک و اختناق بر اساس مؤلفههای آتی حاکم بود: در 1935 ایتالیا به حبشه حمله نمود، در 1936 ژنرال فرانکو با نیروهای مراکشی به اسپانیا حمله کرد، در 1937 چین مورد هجوم دوباره جاپان قرار گرفت، در 1938 المان نازی به اتریش حمله برد و آن را ضمیمه خود ساخت؛ چکوسلواکیا تجزیه شد، اختلاف میان ترکیه و فرانسه بالای منطقه " اسکندرون" به وجود آمد که قبلن به سوریه تعلق داشت؛ در فرانسه در سال 1937 حمله تروریستی توسط گروهی بنام" کاگولار"یا مردان شلاق دار" معروف بودند، بر ضد جمهوری فرانسه که توسط المان و ایتالیا سلاح داده شده و کمک میشدند صورت گرفت که صدها نفر به قتل رسیدند. در اوایل نوامبر 1938 یک جوان یهودی پولندی به اثر فشار و تضیقات بیرحمانه بر یهودیها یک دیپلمات المانی را در پاریس ترور کرد؛ وضع در فلسطین روز به روز بدتر میشد، اختلاف میان امریکا و انگلستان نسبت ارتباط چمبرلن نخست وزیر انگلستان که در صف قدرتهای فاشیستی قرار میگرفت، زیاد میگردید. مردم بیدفاع (بمانند امروز شرق میانه) از کشورهای چکوسلواکیا خصوصاً از منطقه سودت، دهقانان اسپانیایی از دست حمله فرانکو و همچنان چینیها، حبشیها، یهودیها و افراد مترقی و دموکرات در المان، اتریش چکوسلواکیا که بر ضد فاشیسم بودند، به خارج فرار نمودند، موج بزرگ، صف و انبوهی از مردم ماتم زده بیپناه، ناتوان، بیخانمان و با خاطرهایی از رنجهای متراکم بهصورت کتله های بزرگ بیپایان سرگردان به هر سو درحرکت و مهاجرت (بمانند امروز در شرق میانه و اروپا) بودند. در دنیا بر اثر ترور فضای خفقان وحشت حاکم بود تا اینکه در سپتامبر 1939 با حمله ارتش المان به پولیند جنگ دوم جهانی خانمانسوز آغاز کردید.
امروز نیز این حالت وحشتناک تاریخی دوباره بالای بشریت بنا بر خواستها و آرزوهای جهان گشایان نیولیبرالیزم جهانی، غرض تسلط بر منابع طبیعی کشورهای که دارای منابع انرژی هستند، برای بازاریابی تولیدات و تسلط اقتصادی؛ به انواع و ابزار مختلفی با مداخله نظامی و یا با تشکیل گروهای تروریستی دینی و مذهبی در شرق میانه و افریقا و آسیا و اروپا، حملهور شده و آن را به میدان کشمکشهای قومی و مذهبی تبدیل ساختهاند؛ بنابراین انعده دولتهای که در مقابل خواستهای شان تسلیم نه شده ونمی خواهند کشورشان تحت مستعمره آنها قرار گیرید، آنها را بنام دیکتاتور زیر نام تحقق دموکراسی وارداتی توسط توپ و تانک و بمبارتمانهای هوایی، حکومتهای شان را سرنگون ساخته که این کشورها بعد از آن بهسوی بیثباتی سیاسی و اجتماعی سوق داده شدهاند که این عمل در: عراق، لیبی، سوریه، اوکراین و سایر کشورهای آفریقایی و آسیایی اجرا شده هست. با این عمال فضای وحشت و بیاعتمادی به وجود آمده که هر روز وقوع برخوردهای نظامی میان کشورهای امریکا، روسیه که مدافع و پشتیبان این کشورها به نفع خویش هستند، از امکان دور نیست! اختلافهای موجود میان کشورهای جهانی با درنظرداشت اسناد تاریخی مشابه به جوی سیاسی میباشد که پیش از جنگ دوم جهانی در جهان مسلط بود. بنیاد گرایی بر اساس روحیه فاشیستی دینی و مذهبی و بهره کشی از دموکراسی فجیعترین و وحشت ترین حالت را بالای مردم درنقاط مختلف جهان به وجود اورده است. امپریالیزم هر زمانی که به بن بست اقتصادی میرسد برای احیا ورشد وفعالیت بیشتری چرخ تولید برای کسب سود وسرمایه ازمیان خود قهرمانانی به وجود میاورد که بتوانند بربنیاد قهر وجبر وتعصب ملی و مذهبی جهان رابه نفع خود دگرگون سازد تا اینکه سلاح مدهش تولید شدهء ضد انسانی را بفروش برسانند وسود بیشتری کمایی نمایند. اگر پیش از جنگ دوم جهانی فاشیسم هیتلری باخود خواهی وجهان گشایی وبرتری نژادی بروز کردوجهان را بهسوی تباهی بشری رساند؛ امروز بازهم با پشتبانی مادی و معنوی کشورهای امپریالیستی گروهی تروریستی داعش والقاعده به وجود آمده که عملآ جنگ فرقی مذهبی در شرق میانه رااغاز کرده که کشورهای عربی در شرق میان علیه یکدیگر به دوگروپی مذهبی سنی وشیعه تبدیل شده که هرکدام آنها یکی ازاین فرقه هارا تقویه وپشتبانی مینمایند وهرروز بنام دین ومذهب مردم بیگناه سرزد میشوند که پشتبانی نظامی وپولی وتحریکاهای سیاسی کشورهای امپریالیستی درمیان کشورهای متخاصم، کاملأ هویدا وارجعت دارد. از جانب دیگر رویکردها ی انتخاباتی دونالد ترامپ نامزد رییس جمهوری اینده امریکا که با روحیه فاشیستی ملی ودینی درروند اتنخاباتی اهداف خودرا تبلیغ مینمایند، درمحافل مترقی چنین بازتاب یافته است: باز شبح فاشیسم هیتلری دروجود ترامپ تظاهر شده و میخواهد که با اهداف نژاد پرستانه ودینی خود به کرسی ریاست جمهوری امریکا به پیروزی برسدو اینبار جهان به پرتگاهی نیستی سوق داده خواهدشد، برای اینکه جنگ، جنگ هستوی خواهد بود که دران هیچ نیروی برنده نخواهدد داشت. این حقایق موجود جهانی، مردم جهان ونیروهای دموکرات وصلح خواه را به وسوسه و مخاطره جنگ هستوی قرارداده است که مبادا این دیوانه زنجیری درصورت پیروزی به تحقق اهداف فاشیستی خویش موافق شود؛ از سو ی دیگر بنا بر کشتاروترور بیرحمانه انسانها در گوشه وکنار جهان توسط گروهی تروریستی داعش وتلاشهای دفاعی وتجاوزی روسیه وامریکا فضای اختناق وبیاعتمادی وترس از آغاز جنگ در جهان مستولی شده است. کودتای امریکا در اوکرائین ومداخله آنها درسوریه، یمن لیبی ومنازعه سرخدی میان افغانستان وپاکستان فضای جهانی هرروزبد وبدتر شده میرود. امروز دموکراسی وهومانیست و روحیه انسانی و اجتماعی بربنیاد عدالت اجتماعی، برابری ومساوات جای خودرا به عداوت و دشمنی و بیاعتمادی داده وباعث تشدید استثمار فردازفرد واختلافهای ملی در جهان گردیده وابعادش گسترش میابد. باید جنبش صلح وعدالت خواهی درکشورهای مترقی جهان قدمهای بزرگی را برای ازمیان بردن عمال ترور و اختناق ضد بشری بر دارندومردم را بهسوی این امر بسیج نمایند. درگام نخست نیروهای مترقی وعدالت خواه مسوولیت جواب تاریخی را در مقابل این امر بزرگ را دارند تا با موج جنبش ضد جنگ برای تامین صلح وازادی وبرابری، رشد فاشیسم دینی وملی وخواستهای فرسایشی امپریالیزم جهانی رادرجهان بگیرند. کارل مارکس میگفت:" تاریخ برای پاسخ دادن به سوالهای گذشته، راه دریگری ندارد جز مطرح ساختن سوالهای تازه".
رومن رولان نویسنده فرانسوی گفته هست:" اقدام پایان اندیشه است، هراندیشه که به سوی اقدام متوجه نباشد نوعی عقیم بودن وخیانت است."
به پیش، به امید صلح سراسری ورفع تشنج در جهان!
زنده باد صلح دموکراسی، ترقی وبرابری در جهان.
المان. علی رستمی