مقدمه

به دام انداختن طرفه‌ای مقابل و مقابله ابرقدرت‌ها با همدیگر دربازی‌های بزرگ رقابت‌های جهانی مسبباتی اند که اسباب آن منحیث مقدمه در برگه حاضر به بحث گرفته می‌شود.

ایجاد سرمایه‌داری جهانی، ظهور طبقه کارگر و اوجگیری جنبش‌های کارگری در کشورهای پیشرفته و صنعتی جهان، پیروزی انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتوبر ۱۹۱۷ در روسیه وگسترش تحولات سیاسی ودموکراتیک درگوشه ونقاط جهان، اوجگیری جنبش‌های آزادیبخش ودموکراتیک ملی توام با دوران فروپاشی استعمار وبه استقلال رسیدن بیش از یکصد کشور جهان پس از جنگ دوم جهانی، چرخش عظیم سیاسی وتحولات چشمگیری درنقاط جهان وبالخصوص در اروپای شرقی َ، نسج گیری عصر انقلابات دموکراتیک وسمتگیری سوسیالیستی درگوشه گوشه دنیا جایگاه اتحاد شوروی رادر صدر جنبش‌های کارگری وتکیه گاه مطمین صلح وسوسیالیزم جهانی وکلیه نیروهای دموکراتیک جهان ویکی ازنیرومند ترین قدرت جهانی قرن بیستم قرار داده و به قطب بندی جهانی انجامید *

 بلی درمسیر دگرگونیها وتحولات عظیم سیاسی وچرخشهای بزرگ جهانی، دوران پرتنش جنگ سرد و رقابت‌های پیچیده وخطرناک نظامی قدرتهای بزرگ استعماری جهان درجهت تحکیم سلطه خود برکشورها باکسب منفعت وجلب متحدین بیشتر درمیدان رقابت وبازیهای کلان جهانی با جابجایی عوامل نفوذی خود در میان جنبش‌های ترقیخواه، احزاب وسازمانهای دموکراتیک باراه اندازی کودتاها ی نظامی ونارنجی تبدیل مهره ها ی دولتی برخی از کشورها، ایجاد جنگهای منطقوی مستقیم ونیابتی بمنظور تضعیف قدرتهای رقیب وکسب پیروزی در میدان رقابت‌های جهانی برخی از کشورها ومنجمله افغانستان را تخته خیز جنگها وآزمایشات نظامی خود قرار دادند.

چنانچه در مسیر این بازیهای بزرگ، نفوذ عوامل استخباراتی غرب دروجود حفیظ اله امین وباند تیهکارش دردرون جنبش دموکراتیک وملی وجاگزینی آن در مقامات برجسته حزبی با تحمیل انشعابات درونحزبی، وقوع حوادث ماجراجویانه ی ثور، تحمیل کودتا های دولتی وحزبی در زمان حاکمیت و رهبری ح د خ ا، کشتن نورمحمد تره کی منشی سابق حزب بوسیله باند امین، کشتار عناصر مترقی حزبی وغیر حزبی، مجبور ساختن مردم به ترک وطن، دادن بهانه های مذهبی بدست پاکستان وحامی بین لمللی آن امریکا، ایجاد گروهای جهادی درپاکستان، تضعیف دولت جوان دموکراتیک افغانستان ومواجه ساختن مردم بادولت وبلاخره کشاندن پای قوتهای نظامی اتحاد شوروی درافغانستان بوسیله دولت نورمحمد تره کی وامین نا امین وتشدید جنگهای نیابتی دروجود تروریستان عرب وعجم درافغانستان، همه وهمه بازیهایی بود که در غرب طراحی، در پاکستان تجهیز ودرافغانستان تطبیق میگردید که بموجب آن اتحاد شوروی در بیش از یک دهه جنگ درافغانستان با تحمل هزینه های بزرگ جنگی وتلفات سنگین نظامی ظاهراً بشکل مغلوبانه خاک افغانستان را ترک گفت.

آنگاهی که رهبری نظامی شوروی معترفانه با یاد آوری از هوشدارهای تاریخی زنده یاد ببرک کارمل مبنی برعدم رضایت و مخالفت آن با آمدن قوتهای اتحاد شوروی درافغانستان این کشور را ترک نمودند که چنین عودت برای غربیها وعاملین گوش بفرمان آنها موفقیتهای بزرگ محسوب میشد ولی در چرحشهای بعدی تغیرات تاریخی وجغرافیایی، هزینه های کمر شکن جنگی تلفات سنگین نظامی وتحولات سیاسی بشانه های روسیه سنگینی میکرد که معادلات بین المللی وقطب بندی های جهانی را بشدت تغیر داد.

پس از فروپاشی اتحاد شوروی وتغیرات جدی اقمار آن بادست وپا زدن روسیه دربیماری سیاسی، اقتصادی واجتماعی که از پیامد های ناکاره و بیمارگونه ی گرباچف یلتسن رنج میبرد، با ظهور ویلادیمر پوتین روسیه درمسیر نظم نوین جهانی وگذشت بیست سال با رشد تحولات گوناگون اقتصادی نظامی وسیاسی مجدانه درجایگاه ابرقدرت مهم جهانی قرار گرفته وجهان با قطب بندی جدید آرایش یافت.

این تحولات شگرف جهانی آنهم درمسیر اوجگیری قدرت روز افزون نظامی واقتصادی وسیاسی روسیه ومتحد چینی اش توازن قدرت را درجهان تغیر داده که از جانب ابر قدرتهای رقیب برای مهار زدن آن تصور افغانستان دوم را به تصویر میکشید. یا بعباره دیگر باز خوانی کاپی جنگهای دهه هشتاد جهادی در افغانستان وبقول رسانه های روسی افاده کننده ی این مطلب که * کشاندن پای روسیه در جنگ اوکراین* با عین فارمول سابقه یعنی برانگیختن احساسات ملی و بکارگیری گروه های اجیر شده ارزان قیمت بمثابه گوشت های دهن توپ که جنگ روسیه را دوامدار وزمانگیر میسازد. درحالیکه قدرت نظامی روسیه بمثابه یک ابرقدرت جهانی اصلاً با اوکراین قابل مقایسه نبوده اما زما نگیر شدن جنگ، تلفات سنگین نظامی از هردو طرف خود بخود شکل نیابتی جنگ وتقابل مستقیم نظامی، نقل انتقالات تسلیحاتی، رویارویی قدرت ها وتشدید اوضاع بحرانی در حالیکه هیچکدام از ابرقدرتهای درگیر جنگ سرافگنده گی استراتیژی را بخود نمی پذیرند جهان را در لبه پرتگاه نزدیک خواهند ساخت.

بنا بر آن بنظر میرسد که شبیه سازی جنگ اوکراین وروسیه با جنگ افغانستان در زمان اتحاد شوروی سابق و بالعکس شبیه سازی جنگهای افغانستان با جنگ روسیه و اوکراین منشه واحد و نقشه ی استخباراتی مشترک را نشان میدهد؛ زیرا درهردو نقطه جهان هرچند با تفاوت مکانی وزمانی ولی با تکرار شیوه های تاکتیکی نظامی وشباهت لشکر های جنگی یکطرف ستون قوتهای نظامی دولتی وطرف دیگر گروه های کمکی اجیر شده به قوتهای نظامی دولتی طرف درگیر، رویارویی قبلاً تنظیم شده را برای طرفه‌ای ذیدخل باز سازی میکند.

 تحلیلگران بنقل از اندی پندیت فارسی در مقاله یی تحت عنوان جنگ اوکراین جنگ حیثیتی روسیه وامریکا، مینویسد که ادامه جنگ قربانیان بیشتری از مردمی خواهد گرفت که با جان ومال خود بزرگ جویی دو قدرت بزرگ در شرق وغرب را می پردازند ودرمقابل چشمان بهت زده ی جهان ابعاد فاجعه در جنگ اوکراین هر روز وسیعتر می‌شود ودر همین مقاله در جای دیگری مینویسد که حضور پر رنگ دو ابر قدرت درین عایله یعنی روسیه وایالات متحده امریکاست امروز جنگ اوکراین برای پوتین ابعاد بزرگتراز مهار ناتو در مرزهایش یافته است وبرای حفظ حیثیت واعتبارش که در طی بیست سال کسب کرده است از هیچ تلاشی مضایقه نخواهد کرد واما برای ایالات متحده امریکا نیز در سوی دیگر میدان فرصتی پیش آمده است تا نقش رنگ پریده ی رهبری خود را که در سالهای گذشته با چالشهای بیشماری روبرو شده بود باز سازی کند وبرای این کشور اعاده حیثیت کند.

اما به باور این قلم چنین جنگهایی برنده وبازنده ندارد ولی مردم است که متاسفانه در شعله های آتش آن همواره میسوزند. اگر جامعه جهانی بتواند رسالت خود را در امر تفاهمات بین المللی بمنظور پیدایش یک راه حل عادلانه سیاسی مسُولانه انجام دهد جهان را از بدبختی نجات خواهد داد.

به این ترتیب سرنوشت جنگ اوکراین کم از کم به سه نکته مهم واساسی بستگی دارد بسرنوشت روسیه، امریکا وهژمونی آینده ی جهان.

 

باعرض حرمت وکیل کوچی