گمانه زنی های زیادی در خصوص تلاش هندی ها برای تامین ارتباط معنی دار با رژیم طالبان، صورت گرفته است. بعضی، این تلاش ها را رویکردی مبتنی بر بازگشت هند پس از سقوط نظام جمهوریت در افغانستان می دانند. برخی، آن را تلاشی در جهت همگرایی راهبردی با امریکا می دانند که در تحت دکتورین راهبردی جنوب آسیا با مشارکت هند و سایر متحدان استراتیژیک آن در منطقه، مخصوصا افغانستان، جنبه ی تحقق پیدا خواهد کرد. حتی فراتر از آن استدلال می شود که هندی ها در تلاش فر صت طلبی هستند و با راه اندازی یک بازی هوشمندانه در تلاش اند تا از خلای به وجود آمده میان پاکستان و طالبان که نمی توان آن را باور کرد، بهره برداری می کند. در حالیکه حقیقت موضوع را می توان در راستای انکشاف اوضاع، پیچیدگی بازی های امنیتی و استخباراتی، پذیرفت و به تحلیل موقعیت پیش آمده، پرداخت.
مانور جدید هندی ها در افغانستان، بخشی از راهبرد نیمه تمام جنوب آسیای امریکا است که این بار با یک رویکرد چند جانبه گرایی، در حال تحقق است. هندی ها در مشورت با امریکا، در حال شامل شدن در پروژه افغانستان پسا ترامپ هستند. این راهبرد برای قوام نفوذ و هژمونی امریکا و متحدانش و یا حداقل به هدف کاهش و یا جلوگیری از نفوذ چین در منطقه جنوب آسیا طراحی شده بود و محور آسیایی را که شامل روسیه، ایران و چین است، به عنوان بزرگ ترین تهدیدات امنیتی و ژئوپولیتیکی برای نظم نوین امریکایی که در نتیجه فروریخت بنیاد های نظام دوقطبی و فروپاشی اتحاد شوروی سابق، بنا نهاده شده بود، در محاسبه داشت. حالا، امریکا با مدنظر داشت وضعیت پیچیده و مغلق نظام بین الملل، ظهور بازی گران جدید دولتی و غیر دولتی، تلاش محور آسیا برای تغییر در ماهیت نظم بین الملل، بازگشت به راهبرد بازموازنه و تلاش برای نفوذ در مناطق دارای اهمیت راهبردی، یک ترکیب نا متجانسی از هند، پاکستان، شرق آسیا را که در محور تعهدات امنیتی اکوس(Aukus ) و کواد(Quad) با امریکا هم پیمانی راهبردی دارند و همه در یک جبهه بر علیه چین، روسیه و ایران عمل می کنند؛ می کوشد حلقه ی از متحدان را برای تنگ ساختن دایره محاصره ی چین به وجود بیاورد. در این راستا، نقش هند و پیوند تاریخی آن با جغرافیای افغانستان، خیلی ها ارزشمند و دارای اهمیت راهبردی است. از طرف دیگر، رقابت شدید هند با جمهوری خلق چین، بن مایه ی اصلی این اتحاد استراتیژیک میان هند و امریکا است. هردو کشور، با بلند پروازی های چین در منطقۀ شرق آسیا، هندو پاسیفیک و تلاش چین برای تامین و استمرار حلقه های تامیناتی ماشین هژمونیک این کشور، مخالفت دارند.
برعلاوه، تلاش امریکا برای محدود سازی شبکه های تامیناتی چین که پیوسته از آب راه های راهبردی صورت می گیرد، در ضمیمه ی این راهبرد قرار دارد. پس از اتفاقات خاورمیانه، موضوع اکراین در شرق اروپا، تلاش برای تداوم حضور امریکا در عراق، موضوع هسته یی ایران، حالا نوبت به افغانستان رسیده است. افغانستان تحت کنترول طالبان، بستر خوبی برای مقابله با هژمونیک گرایی چین است که در تحت راهبرد جنوب آسیای امریکا، به آن پرداخته می شود؛ چیزی که در مسیر همخوانی منافع هند، نیز قرار دارد.
اما هند در تلاش است تا با استفاده از موقعیت پیش آمده، با استفاده از همراهی امریکای تحت رهبری ترامپ که به شدت به چین می تازد و واکنش تندی بر ناملایمت های منطقه پس از خروج امریکا دارد، بهره برداری چند منظوره یی کند. جلب اعتماد طالبان، احیای نفوذ در افغانستان، استفاده از موقعیت افغانستان در جهت ترانزیت منطقه ای که از طریق بندر چابهار ممکن است و تلاشی در جهت محدود سازی نفوذ چین و پاکستان در افغانستان، بخشی از دلایل اصلی این همراهی راهبردی با امریکا است که هند در آن پیشقدم شده است. مطمئنا، هندی با درک وضعیت پیش آمده و با مدنظرداشت اهداف کلیدی و منافع حیاتی شان، حاضر شده اند تا روابط شان را با طالبان، تحکیم بخشیده و در آینده افغانستان، سهم داشته باشند.
هند این بار با این همراهی راهبردی با امریکا، بخشی از یک راهبرد منطقه ای امریکا در مرکز، جنوب و شرق آسیا شده است. هند با نگاهی راهبردی در تلاش است تا از یک طرف، برنامه های اقتصادی خود را شامل تامین نفت مورد نیاز اش از منطقه تامین کند و از سوی دیگر، می کوشد تا در برنامۀ جدید امریکا، شریک کلیدی و دارای نفوذی باشد که بتواند از منافع حیاتی و راهبردی خود دفاع کند.
باید گفته شود که آنچه در مورد نقش هند در منطقه سخن زده می شود، همه متاثر از دیدگاه های ناسیونالیسم هندی، منافع حیاتی اقتصادی و امنیتی و تلاشی در جهت تقویت بنیاد های امنیتی سیاست خارجی این کشور است که منبعث از کنش و واکنش های رقبای اصلی آن یعنی چین و پاکستان است. هند اگرچه در یک تضاد دایمی امنیتی با پاکستان قرار دارد، اما این بار مساله هژمونیک گرایی چین به مراتب بیشتر از تهدید یک پاکستان سقوط کرده در یک بحران فراگیر سیاسی، امنیتی و اقتصادی است که عجالتا تهدید آن، برای هند کمتر احساس می شود.
با مدنظرداشت قاعده جدید بازی، هندی ها با روش های سنتی سیاست صبر و شکیبایی و تحلیل از وضعیت جدید، در تلاش اند تا حمایت امریکا را در منطقه داشته باشند. به همین منظور، پس از سقوط جمهوریت که شاهد حضور روز افزون چین، روسیه و ایران در افغانستان تحت تسلط طالبان بودیم، هندی ها با اتخاذ یک سیاست محتاطانه، مترصد فرصت بودند تا بخشی از سیاست های چند جانبه گرایانه ی رقبای محور آسیایی شوند که در تحت راهبرد جنوب آسیای امریکا، قابل تبیین است. هندی ها با تعمیق روابط شان با طالبان، می خواهند نشان دهند که تنها محور آسیایی، صاحب یکه تاز میدان افغانستان نیست و منافع هند باید در راستا، جهت مراعت شود. حال دیده شود که واکنش منطقه نسبت به این اقدام راهبردی هند در جهت حضور یابی دوباره در مساله افغانستان و در مسیر همراهی راهبردی با امریکا در بستر رقابت های امریکا با محور آسیا، چگونه تعبیر می شود؟ آیا موضع محور آسیا، همچنان بر بنیاد تعامل با رژیم طالبان پیش می رود و یا اینکه منطقه نیز از ابزار و امکانات خود در جهت مقابله با این راهبرد که هند مهم ترین شریک آن در منطقه حساب می شود، استفاده برده و با اتخاذ یک سیاست مقابله جویانه در صدد سبوتاژ خواهد بود.