در تغیر نقشه «خاور میانه بزرگ» بنای کشور مستقل بنام" بلوچستان آزاد" مهندسی شده که بخش اراضی ایران و ساحات جنوب غربی افغانستان از جمله ولایات فراه و نیمروز افغانستان را نیز از نقشه بیرون می‌نماید
در تغیر نقشه «خاور میانه بزرگ» بنای کشور مستقل بنام" بلوچستان آزاد" مهندسی شده که بخش اراضی ایران و ساحات جنوب غربی افغانستان از جمله ولایات فراه و نیمروز افغانستان را نیز از نقشه بیرون می‌نماید

پاکستان به‌مثابه قدیمی‌ترین هم‌پیمان استراتیژیک امریکا، ژاندارم منطقه و بزرگ‌ترین معبرگاه، زایشگاه، و پرورشگاه تروریسم جهانی طی نزدیک به چهار دهه در جایگاه میزبان و پایگاه استراتیژیک ایالات متحده امریکا در منطقه محوری‌ترین نقشی را برای تحقق اهداف راهبردی امریکا ایفا نموده است. موجودیت پایگاه‌های مجاهدین افغانستان، استقرار سی و شش هزار تروریست شریر عرب، ظهور طالبان و بازتولید مجدد آن‌ها و تردد گروه‌های تروریستی داعش از آن کشور آفت انگیز به افغانستان، همواره تحت مدیریت و فوکس رادارهای جهان نمای امریکا قرار داشته است.

طی جریان یکنیم دهه پس از تجاوز ایالات متحده امریکا به افغانستان و در حضور داشت نیروهای ایساف و پایگاه ناتو و موجودیت ارتش امریکا درین کشور، کماکان و در برابر چشمان باز ناتو به طرز سحرانگیزی تجاوزات مداخلات و جنگ نیابتی پاکستان در افغانستان به جریان افتیده که در نتیجه، این میهن زخم آلود را به کوره زار آتش فشان و مسلخگاه انسانی مبدل نموده و افزون بر تحمیل هزینه‌های بزرگ مالی بر افغانستان و نیروهای ایتلاف جهانی، تلفات سنگین انسانی را در پی داشته است. ‌اما به طرز اعجاب انگیزی فریادهای این ملت به خون نشسته و حتی صداهای متداوم و مستمر توپخانه‌های پاکستان در جریان تجاوز آن کشور بالای ولایات جنوب شرقی کشور ناشنیده ماند و حاکمان خون آشام پاکستان و سران سرویس جهنمی "ای اس ای" پاکستان در خلوتگاه‌های امن طی این دوران آزگار به‌وسیله گروه‌های تروریستی و در یک جنگ تمام عیار نیابتی سرزمین مان را به جهنم مبدل نمودند.

بیشترین بخش این جنایات هولناک طی زمامداری تروریست پرورترین روسای جمهور افغانستان و دوستان واقعی پاکستان یعنی حامد کرزی و اشرف غنی و نظام‌های فاسد آن‌ها که مارک حمایت قصر سفید را در پیشانی داشتند، محقق شد اما سوگوارانه با حفظ انعقاد معاهده امنیتی با امریکا، به طرز پرسش انگیزی همه‌یی این رخدادهای مرگبار طی این دوران آتش و خون هرگز کنش‌ها و واکنش‌های قصر سفید را در برابر زمامداران خون‌خوار پاکستان بر نینگیخت!

درین اواخر در تداوم ایجاد تالاب‌های خون در کشور در یک ترفند نوین در چارچوب یک درآمه‌یی مضحکه و نمایش نامه رنگ باخته در کمیته خارجی مجلس نمایندگان آمریکا و حضور زلمی خلیل زاد مغز متفکر و برنامه ساز پلان‌های راهبردی امریکا در افغانستان و مبتکر دکترین اسلام‌گرای و حامی سرسخت طالبان و نظام‌های طالب محور در افغانستان، به‌مثابه شهود عینی اقامه سیاسی را تحت عنوان «مداخلات پاکستان به‌مثابه حامی تروریسم و طالب» در جامه‌یی همگرای و همنوای با جامعه افغانستان آغاز نهاده است.

این ترفند که بازتاب دهنده تغیر سیاسی در رویکرد مناسبات قصر سفید و اسلام آباد بوده و ظاهراً در فرایند صلح و امنیت افغانستان در نگاه خوشباورانه قطع مداخلات پاکستان از تأثیرات جدی برخوردار است مستلزم بحث جدی‌ست و بار انگیزشی این رویکرد را به‌طور خلاصه در چند مؤلفه می‌توان طبقه بندی نمود:

تجزیه پاکستان بر بنیاد پروژه "خاورمیانه بزرگ "

پروژه خاورمیانه بزرگ که به طرز رسمی در دوران اقتدار بوش پسر و در اتمسفیر حاکم هنگامه‌های «جنگ صلیبی» در قصر سفید در سال ۲۰۰۴ در اجلاس کشورهای " جی هشت " به میدان کشیده شد و در لباس رنگین و خوش‌منظر "دموکراسی و حقوق" بشر در حوزه جغرافیای پهناور خاور میانه بزرگ (از افغانستان - الا مراکش) جلوه آرایی نمود در حقیقت اکثر پایگاه‌های نفتی، منابع انرژی، و جیوپولیتیک منطقوی را درین حوزه در چوکات برنامه‌های تغیر جغرافیای کشورها، تغیر مرزها و تجزیه کشورها را جهت سیطره و نفوذ ایالات متحده امریکا و شرکای استراتیژیک آن هدف قرار داد.

برای پردازش نقشه خاور میانه بزرگ و دگردیسی جیواستراتیژیک پاکستان در برنامه تجزیه آن کشور دو فکتور راهبردی برای ایالات متحده امریکا مطمع نظر است:

نخست " بندر گوادار" که با کاربرد هزینه حدود صد بلیون دالر به مساعدت کشور چین احداث شد. گوادار با توجه به جایگاه استراتیژیک آن نقش «دبی» ثانی را ایفا نموده و در جنگ،" پایپلینستان" کلید پیروزی را رقم خواهد زد.

دوم:

بلوچستان پاکستان که از لحاظ جایگاه استراتیژیک خویش در حقیقت (دهنه – آبی) ایست که در شرق ایران و جنوب افغانستان موقعیت داشته و سه بندرگاه دریایی کشورهای عربی را تحت شعاع خود داشته و به‌ویژه در دهنه تنگی استراتیژیکی هرمز احراز موقعیت نموده است.

بلوچستان با پهنای عظیم خویش که ۴۸% اراضی پاکستان را تشکیل می‌دهد دارای منابع بزرگ یورانیم، مس و نفت بوده و یک بر سه حصه گاز طبیعی پاکستان را تولید می‌نماید.

در تغیر نقشه «خاور میانه بزرگ» بنای کشور مستقل بنام" بلوچستان آزاد" مهندسی شده که بخش اراضی ایران و ساحات جنوب غربی افغانستان از جمله ولایات فراه و نیمروز افغانستان را نیز از نقشه بیرون می‌نماید ‌.

پاکستان و شانگهای

سازمان همکاری شانگهای، یکی از موفق‌ترین ائتلاف‌های منطقه‌ای نوظهور می‌باشد که به محوریت دو بازیگر مؤثر بین‌المللی یعنی چین و روسیه در فضای ژیوپلیتیک اوراسیا شکل گرفته و تحولات این منطقه و نیز محیط بین‌المللی را تحت تأثیر اهداف و برنامه‌های خود قرار داده است.

مروری اجمالی بر روند تحولات این سازمان نشان می‌دهد که سازمان همکاری شانگهای ترکیبی از اهداف سیاسی، امنیتی و اقتصادی را به‌صورت توأمان تعقیب می‌کند. مقابله با ایده جهان تک قطبی و مهار روند رو به گسترش حضور قدرت‌های فرامنطقه‌ای، به‌ویژه ناتو و ایالات متحده آمریکا در فضای اوراسیا از طریق موازنه نرم و تحکیم همکاری‌های منطقه‌ای، مقابله با سه عنصر جدایی‌طلبی، افراط‌گرایی و تروریسم و نیز گسترش همکارهای اقتصادی به‌ویژه در بخش انرژی، از جمله مهم‌ترین اهداف سازمان همکاری شانگهای به شمار می‌رود. اخیراً حصول عضویت دایمی این سازمان به‌وسیله پاکستان به‌مثابه بازیگر تاریخی غرب و شریک استراتیژیک آمریکا که تغیری در موازنه قدرت منطقوی به ضرر ایالات متحده پنداشته می‌شود، خشم دولتمردان قصر سفید را برانگیخته است.

در یک شگرد دیگر نیز می‌توان تعریف نمود که رشد روز افزون قدرت اقتصادی و جایگاه نظامی و امنیتی هند و نقش محوری آن در سازمان همکاری شانگهای و حضور فعال آن در جنب کشورهای «بریکس» که توان مالی بانک جهانی و صندوق جهانی پول را به چالش کشیده است ایالات متحده آمریکا را مشتاق نموده تا با تحرکات پیشدستانه در راستای ایجاد اختلال همگرای میان این سازمان‌ها، در دیدگاه استراتیژیک خویش بازنگری نموده و دوست تاریخی خویش پاکستان را با هند تعویض نماید ‌. بی‌نیاز از گفتار است که درین ترفند اعمال فشار بر پاکستان و نمایش چراغ سبز برای دهلی و جذب اعتماد آن کشور، فکتور ضروری پنداشته می‌شود. اینکه بار دیگر درین شکارگاه و میدان بزکشی افغانستان به‌مثابه تن بی‌جان به دایره حلال کشانیده می‌شود ناشی از فقدان صاحب است.

هرگاه از دریچه‌یی دیپلماسی امریکا به بحران‌های افغانستان نگاه ژرف نماییم، به‌وضوح نقش دو نفر از نقشه پردازان استراتیژیک قصر سفید در ویرانی افغانستان، و اعتلای پاکستان همچنان ارتقای نفوذ سیاسی آن کشور برای تعین مقدرات دولت‌ها و سازمان‌ها در افغانستان بیش از پیش ملموس است: اول بریژنسکی مشاور امنیت قصر سفید به‌مثابه طراح جهاد! در افغانستان، دوم زلمی خلیلزاد به‌مثابه حامی پروژه طالبان به‌مثابه جنگ آوران نیابتی پاکستان در کشور. تاریخ گواهست که زلمی خلیلزاد به حیث نقشه پرداز، تهداب گذار و حامی سرسخت نظام‌های فاسد و طالب پرور حامد کرزی و اشرف غنی خسارات بزرگ و جبران ناپذیر را در امر پروسه دولت سازی، صلح، آزادی و امنیت در افغانستان وارد نموده است. نقش ویرانگرانه زلمی خلیلزاد در کژنهادی مذاکرات بن و گزینش نماینده طالبان و پاکستان در وجود حامد کرزی به حیث رییس جمهور موقت به خاطر حصول رضایت پاکستان و زدایش نمایندگان شاه سابق محمد ظاهر شاه و غیابت نیروهای ترقی‌خواه درین حادثه‌یی بزرگ نهایت اسفناک است.

در همین گزاره و نمایش اوضاع تنش آلود مناسبات آمریکا - پاکستان به حیث کلام اخیر و بر پایه‌یی داده‌های پژوهشی می‌توان اذعان نمود که برای تحقق بخشی از پروژه خاور میانه بزرگ، دستیابی به انبارهای ذخایر انرژی در آسیای میانه و تداوم رقابت‌های ابرقدرت‌های جهانی و ظهور سیستم دو قطبی در جهان، غرب به خاطر توجیه استقرار پایگاه‌های نظامی خود در افغانستان، به حفظ درجه معین از غلیان سیاسی نیازمند است و هنوز بخشی ازین دگمه‌های ماشین بخار در یک بازی دراماتیک و دو پهلو برای پاکستان سپرده شده است، ایالات متحده آمریکا طی یکنیم دهه به طرز مستدام این فرصت و توان را داشته است و دارد تا به مداخلات ویرانگرانه پاکستان نقطه‌یی پایان بگذارد.