زرداري رییسجمهور قبلي پاكستان در گفتوگو با شبكه خبری سی.بی.اس گفت: طالبان در بخشهای وسیعی از سرزمین ما حضور جدی دارد، بله این حقیقت است. باراك اوباما، رییسجمهور آمریكا گفته است كه تردیدی نیست تروریستها در حال فعالیت در پناهگاههای امن در مناطق قبیلهیی پاكستان هستند و آمریكا خواستار حصول اطمینان از این موضوع است كه اسلامآباد یك متحد مقتدر برای نبرد علیه این تهدید است. پاكستان درگذشته طالبان را رد كرده است. نیروهای ما افزایش نیافتهاند، ما دارای ضعفهایی هستیم و آنها در حال سوءاستفاده از این ضعفها میباشند. بهرغم نگرانی بسیاری از پاكستانیها مبنی بر اینکه كشور در حال یك جنگ نیابتی از طرف آمریكا علیه طالبان است، رییسجمهور پاكستان تاكنون صدوبیست هزار سرباز را برای نبرد علیه طالبان بسیج كرده است.
ما به هیچکس لطف نمیكنیم. ما به این حقیقت آگاه هستیم كه طالبان در تلاش برای تصرف حاكمیت پاكستان است. بنابراین ما برای بقای پاكستان میجنگیم. ما برای بقای هیچکس دیگری نمیجنگیم.
رییسجمهور پاكستان برخی صحبتها را مبنی بر اینکه وی از حمایت كامل ارتش و سرویسهای اطلاعاتی بیبهره است، رد كرد و گفت كه وی از پشتیبانی آنها از خود مطمئن است.
اگر این قضیه صحت داشته باشد آنگاه اسلامآباد سقوط خواهد كرد زیرا مشخص است كه اگر ارتش كار خود را انجام ندهد، این افراد (شبهنظامیان) محدود نمیشوند. آنها قبلاً هوتل ماریوت را منفجر كردند. پیشازاین نیز از داخل به ما حمله كردهاند. آنها در اطراف ما هستند. آیا اینطور نیست؟.
همچنان مشاور نخستوزیر پاکستان در امور کشور گفت: پاکستان گزارش تحقیقاتی خود را در خصوص حملات شهر بمبئی از طریق وزارت خارجه به هند تحویل میدهد.
پاکسـتان، جنگ مقاومت اسـلامی را در سالهای هـشـتاد در کشـور همسایهاش افغانسـتان هـدایت میکرد؛ متعاقب آن بود که خود این کشـور به قربانی فرهنگ جهاد مبدل گشـت. جنرال ضیاءالحق فرماندار نظامی پاکسـتان در سالهای ۱۹۷۷ تا ۱۹٨٨ انتخابی اشـتباه در مکانی اشـتباه و به لحاظ زمانی نامناسـب بود. دو سال پسازاینکه وی به وسـیلهء یک کودتا به قدرت رسـید، ارتش سـرخ اتحاد شـوروی به افغانسـتان وارد شـد و پاکسـتان بهعنوان اولین جبهه مقابله با کمونیزم قرار گرفـت .
اثرات این مقابله تا هـنوز محسـوس هستند : درگیریهای متوالی مسـلحانه در افغانسـتان، جنگ مذهبی میان مسـلمانان در پاکسـتان، ترور اسـلامی در کشـمیر هـند و سـایر مناطق آسـیای میانه و جنوب آســیا.
احزاب مختلف در دوران جهاد در برابر شـوروی در افغانسـتان میجنگیدند ولی هـرکدام ازین احزاب برنامههای خود را داشـتند. ضیاءالحق در پاکسـتان با ورق اسـلام بازی میکرد و سـعی میکرد اثرات این بازی را در افغانسـتان برای مدت طولانی ماندگار سـازد.
امریکا و عربسـتان سـعـودی او را با سـلاح و مهمات فـراوان به ارزش میلیاردها دالر کمک میکردند. امریکا به خاطر به عقـب راندن خطر سـرخ و عربسـتان سـعودی به خاطر رایج سـاختن وهـابیت در آن منطقه از جهان اسـامه بنلادن را به افغانسـتان اعزام نمودند. اسامه به افغانستان رفـت و به تماسهای پنهانی خود با مراجع مختلف مبادرت ورزید و این سـرآغازی بود برای ایجاد آنچه امروز جهانیان آن را بنام شـبکه القاعـده و مجاهـدین یعـنی گروهای جنگجوی اسـلامی در افغانسـتان و سایر نقاط جهان میشناسند .
آنها پس از سقوط
رژیم داکتر نجیب در سـال ۱۹۹۲، در دام یک جنگ قـدرت درگیر شـدند که بیشـترین قـربانیان آن را شـهـروندان عادی تشـکیل میدادند. تعـداد تلفات این جنگها بسـیار بیشـتر از دوران جنگ مقاومت علیه سـلطهء شـوروی بود، تا اینکه طالبان
به این خونریزیها نقطهء پایانی گذاشـتند.
سـازمان اسـتخباراتی نظامی پاکسـتان آی.
اس. آی. تمام جنگافزارهای کمک شـده به مجاهـدین را میان احزاب مجاهـدین تقـسیم میکرد که گلبدین حکمتیار بیشـترین سـهم از آن را به خود اختصاص میداد. ولی وی ولینعمتهای امریکایی و پاکستانی خود را دچار یأس سـاخت.
گروههای مربوط به حزب وی به وسـیلهء طالبان که در سـال ۱۹۹۴ از پاکسـتان وارد افغانستان شدند از سـر راه برداشـته و در سال بعـد کابل را تسخیر نمودند. در فـوریه سـال گذشـته بود که ایالاتمتحده حکمتیار را در لیسـت تروریستهایی اعلام نمود که باید دسـتگیر شـوند. این تصمیم به دنبال اظهارات شدیداللحن گلبدین حکمتیار که جانبداری و اشـتراک عمل خود را با طالبان علناً اعلام داشـته و به مقاومت علیه نیروهای ائتلاف و دولت حامد کرزی که از حمایت ایالاتمتحده برخوردار میباشد صحه گذاشـت.
سرمایهگذاری ویژه عربستان برای تأسیس گسترده مدارس و محافل مذهبی ستیزهجو به رشد و عمل تروریستی کمک شایانی نمود. بنابراین ظهور طالبان و سایر گروههای افراطی و ستیزهجو، مانند سپاه صحابه، لشکر جهنگوی، لشکر طیبه و... مولود رقابت دو ابرقدرت در دوران جنگ سرد میباشد. پاكستان ابتدا با استفاده از فرصت غفلت امریكا در دهه نود میلادی و در راستای نفوذ و ایجاد عمق استراتژیك درافغانستان، این كشور را به سوی جنگ داخلی سوق داد و پس از آن بازی استراتژیك خود را با دو برگ برنده شروع كرد. اسلامآباد درآغاز طالبان را با حمایت نظامی و هدایت آی. اس. آی وارد معادلات سیاسی و نظامی افغانستان كرد. الحاق القاعده با طالبان، بازی استراتژیك پاكستان را وارد مرحله جدیدی كرد. با شكست ائتلاف شمال درکابل،حكومت برهان الدین ربانی سقوط كرد. و طالبان رسما اعلام موجودیت نمود. حكومت طالبان از سوی پاكستان، عربستان، و امارات به رسمیت شناخته شد و موازنه منطقه ای به سود اسلامآباد و ریاض دچار تغییر گردید. در این زمان سازمان سیا با این برآورد كه به قدرت رسیدن طالبان باعث ایجاد ثبات در افغانستان میگردد و با بوجود آمدن امنیت نسبی در این كشور میتوان انرژی آسیای مركزی را از طریق پاكستان روانه بازار جهانی كرد، خواستار نگاه مجدد آمریكا به اهمیت ژئوپلتیك و جایگاه استراتژیك پاكستان شد.
در زمان حکومت جنرال ضیاءالحق، پاکسـتان نه تنها به پایگاه اسـاسی گروههای مقامت اسـلامی مبــدل گـشــت بـلـکه ایـن کشـور خــود بـا فـرهـنگ جهاد در گیر گردیده اسـت.
اسـلامی سـاختن پاکسـتان که ضیاء آرزوی آنرا در سـر میپروارنید این کشـور را درجهـت تقابل شـدید میان شـیعیان و سـنیان که هـرکدام تفـسیر جداگانه از اسـلام دارند، سـوق داد
. بسـیاری از ناظران به این عقـیده اند که آی. آس. آی با ایجاد احزاب بنیادگرا و افـراطی چون « سـپاه صحابه» در پاکسـتان درنیمه های سالهای هـشـتاد عامل بزرگ این تقابل بوده اسـت. این احزاب در سـال ۱۹۹۶ یعنی زمانیکه به سـرعـت کسـب قـدرت میکرد یک شـاخهء نظامی را نیز تشـکیل داده که بنام لشـکر جنگاوی فعالیت خود را آغاز نمود.
جنگهای سـکتاریستی سالهای اخیردرپاکسـتان قـربانیان فراوانی را در حملات بالای مسـاجد و کلیسـا ها از خود بجا گذاشـت. این حملات حتی دامن رهـبران سـازمان های تروریسـتی را نیز گرفـت، چنانچه حق نواز جنگاوی موسـس « سـپاه صحابه» در ماه فـبروری ۱۹۹۰ بقـل رسـانیده شـد. به تعـقـیب آن هـفت سـال بعـد ضیاء الرحمن فاروقی جانشـین وی در یک حمله انفجار بمب در محکمه ای در لاهـور با سی نفر دیگر کشـته شـد . عاملین هـردو حادثه احتمالاً شـیعـیان بوده اند.
دریک حملهء انتقامگیری ( بوسـیله سـنیان) در دسـامبر ۱۹۹۰ قنسـول ایران در شـهر لاهـور و در سال ۱۹۹۷ یک دیپلومات و پنج دانشـجوی نظامی ایرانی که در پاکسـتان مصروف تحصیل بودند بقتل رسـانیده شـدند. حملات انتقام جویانه تا سـال گذشـته دوام پیداکرده و آخرین قربانی ازین ردیف تا کنون همانا رهـبر« سـپاه صحابه» مولانا اعظم طارق که عضو پارلمان نیز بود میباشد که در اکتوبر سـال گذشـته در اسلامآباد کشـته شـد. سـپاه صحابه زمانی غیر قانونی اعلام و رهـبر آن طارق زندانی گردید که رئیس جمهور مشـرف در اکتوبر سـال ۲۰۰۲ برگزاری انتخابات را در دسـتور روز قـرار داد.
این امر مانع آن نگردید که طارق در انتخابات برای پارلمان بحیث یک کاندید مسـتقل برنده گردد.
افـراطیون پاکسـتانی در چارچوب اعـتـقادات کور مذهـبی شـان در صدد آن نیز هـسـتند تا منطقه جمو وکشـمیر را که از سـال ۱۹۴۷ میان هـند و پاکسـتان تقـسـیم شـده اسـت، بمثابهء جز خاک پاکسـتان از زیر سـلطهء هـند جدا سـازند. ارتش هـند از سـال ۱۹٨۶ در یک جنگ شـدید در برابر تروریسـت ها و گروپ های مسـلح جدائی طلبان کشـمیر درگیر میباشـند
. این گروپ های مسـلح تروریسـتی بسـیار با سـرعـت از کمک از «خارج» برخوردار گردیند
: دسـته های مسـلح افـراطیون مسـلمان پاکسـتانی و در پهـلوی آنها جنگجویان مقاومت مسـلمان افغان پس از خروج نیروهای شـوری از افغانسـتان به کشـمیر وارد شـدند تا در«جنگ آزادی» کشـمیر شـرکت ورزند. درآنجا آنها در صفوف جنگجویان سـازمان های حرکت الانصار، لشـکر طیبه و حزب المجاهـدین که از مسـاعـدت های آی. اس. آی. مسـتفید بوده اند، تنظیم و فعالیت میکردند.
بدینگونه «جهاد» پس از کشـته شـدن ضیاءالحق تحرک جدید تروریسـتی بنام های « لشـکرعمر» «جیش محمد» و «لشـکر جبار» نیز بوجود آمدند. این تنظیم ها و سـازمان های افراطیون مسـلمان برای تقـویت صفوف جنگی شـان مانند طالبان از ریزرف های طلبه های مدرسـه های داخل پاکسـتان اسـتفاده نموده و از حمایت بزرگ مرکز الدعوة ال ارشـاد در پاکسـتان که این مدرسـه ها را تمویل میکند برخوردار میباشـند. همچنان افراد مربوط به شـبکهء القاعده که پس از آغاز حملات نیرو های امریکایی از افغانسـتان فراری شـده اند درین گروپ ها مجدداً سـازماندهی شـده اند.
قـدر مسـلم اینسـت که مبارزه این احزاب، تنظیم ها و گروپ های مسـلمان افراطی هـمانا ایجاد یک دولت « راسـتین» اسـلامی در پاکسـتان، افغانسـتان و سـایر کشـور های مسـلمان این منطقه میباشد
.
طالبان و افراد مربوط به القاعده بعـد از فرار شـان از افغانسـتان نه تنها در مناطق قبایلی نوار مرزی میان افغانسـتان و پاکسـتان در مخفـیگاه های شـان خزیده اند بلکه در داخل شـهر ها نیز با گروههای مخفی و علنی تماسهای خود را برقرار نگهداشـته اند. یک نمونهء از فعالیت آنها- گروگان گیری دانیل پیرل ژورنالیسـت امریکایی بود که در سال ۲۰۰۲ در شـهر کراچی ربوده و بعـدا بقتل رسـید. در ربودن ژورنالیسـت مذکور افراد جیش محمد دسـت داشـتند اما هـمچنان چهره درجه سـوم شـبکه القاعده شـیخ محمد خالد کویتی و کارمند سـابقه آی. اس. آی
. درین آدم ربائی نقـش ویژه داشـته اند. شـیخ محمد خالد بعـداً در منزل یک عضو جماعت اسلامی یکی از احزاب سـیاسی بنیادگرای اسـلامی پاکسـتان در شـهر راولپندی نزدیک پایتخت آن کشـور دسـتگیر گردید. چنین مناسـباتی میان عاملین یک جرم وحمایت کنندگان آنها بارها در جریان حملات تروریستی دیگر موجود بوده اسـت.
در هـردو مورد افراطیون مظنون به شـرکت دراین حملات در حلقه سـازمان جیش محمد جسـتجو میشـدند که متعاقب این حملات تعـدادی از افغانها، چیچن ها و کشـمیری ها بازداشـت گردیدند. اینها نمونه هایی از ثمرات سـیاسـت های ضیاءالحق است که بعنوان یک مسـلمان بنیادگرا آن را طرح و تدوین نمود و در راه تحقق آن با جان و دل فعالیت کرد تا اینکه در یک سـانحهء هوایی جانش را از دسـت داد.
اوليويه روا از جمله پژوهشگرانى است كه مدتى طولانى را به مطالعه و تحقيق پيرامون ساختار فرهنگ وسياست افغانستان گذرانده است.اين مطالعه ميدانى او، موجب آشنايى اش با زوايايى مهم از رفتار سياسى و اجتماعى افغان ها شده است، يعنى همان چيزى كه كمبود اصلى در نگاه اغلب كارشناسان افغانستان محسوب مى شود. روا تز دكتراى خود را نيز به «جامعه در افغانستان معاصر» اختصاص داده است. او در عين حال كه كرسى ثابتى در جمع شرق شناسان دارد و به دليل تحصيل و مطالعه در زمينه فلسفه و زبان هاى شرقى استاد مدرسه مطالعات عالى زبانهاى شرقى است اما بيش از همه نظراتش بهعنوان يكى از كارشناسان خبره افغانستان مورد توجه است.اوليويه روا متولد ۱۹۴۹ لاروشل فرانسه است؛ در سال،۱۹۸۸ بهعنوان مشاور UNOCA (دفتر هماهنگى هاى افغانستان سازمان ملل متحد) انتخاب شد. اوليويه روا پس از پيدايى طالبان و برآمدن القاعده بخشى از مطالعات خود را به تحليل ريشه هاى قومى و قبيله اى اين گروه اختصاص داد اگر چه نظرات وآراى او در زمينه سلفى گرى و ظرفيت نوگرايى اين جريان با نقدهاى جدى نخبگان افغان روبه رو شد.از جمله آثار او كه به دري نيز برگردانده شده عبارتنداز :
افغانستان؛ اسلام و نوگرايى سياسى - اسلام در آسياى جنوبى؛ ديدگاه منطقه اى - [دوران] ترميدور ايران و بالاخره ؛
افغانستان، جنگ دهقانان خرده پا. چنان كه از عناوين كتاب هايش نيز پيداست،افزون بر مسائل اجتماعى - قومى افغانستان بخش ديگر مطالعات روا را حوزه هايى چون اسلام سياسى، خاور ميانه و آسياى
مركزى دربرمى گيرد.در همين راستا او مقالات بسيارى نوشته.
بتازگى اوليويه روا بخش جديدى از يافته هاى خود در باب گذشته طالبان و القاعده انتشار داد. نظرات او كه در بحبوحه درگيرى اردو هاى اروپايى و شركاى آمريكا با طالبان، در مطبوعات فرانسوى
وافغانى به چاپ رسيد حاوى نكاتى تازه از پشت پرده قدرت يابى طالبان و القاعده است، بويژه آنكه روا برخلاف بسيارى از كارشناسان به جاى پرداختن به مسائل كلى شبكه سلفيون تندرو اين بار شرح حال سياسى دو
ليدر اين گروه ها يعنى ملاعمر و بنلادن و نيز اغماض ها وارفاق هاى سياسى آمريكا در باره اين دو تن را بازگو كرده است .
همه تلاش طالبان دراين مرحله صرف تحكيم قدرت در افغانستان است.آنها در آغاز فقط مى خواستند انرژى شان صرف تصرف كشور شود. همچنان تفاوت هاى شخصيتى هم ميان
رهبران دو گروه وجود داشت.
اين تفاوت قبل از همه از خاستگاه آنان ناشى مى شد. ملاعمر به ظاهر يك سالك دهاتى است. رهبر طالبان به مردى از برتون شباهت داشت كه شبى عيساى مسيح در برابرش ظاهر گرديد.
طالبان ابتدا در آستين خود طرح بازسازى افغانستان را بر اساس شريعت اسلامى و ساختارهاى قبيله اى داشتند، اما ملا عمر آن طرح را قربانى ايدئولوژى موهوم القاعده به نام
همبستگى پان اسلامى نمود.اين يك حادثه استثنايى بود زيرا تا به حال نمونه اى از اين دست حركت ها كه يك جريان به راحتى حاضر شود حاكميت بريك كشور را پاى يك هدف غير واقعى بين المللى از
دست بدهد، چندان به چشم نمى خورد. يعنى ديده نشده كه حاكمان بر سر قدرت، به نام همبستگى بين المللى، دست به خودكشى و پايان رژيم خود بزنند.
نكته مبهم ديگر در شناسنامه حركت هاى افراطى كه در اين دو دهه در نواحى مرزى پاكستان وافغانستان شكل مى گيرند، پديده عرب هاى افغان است. بويژه اين كه تا پيش از اين درميان مسلمانان اين
نقطه آسيا رد پايى از عرب ها به چشم نمى خورد، به راستى اعراب افغان كه هسته اصلى القاعده را شكل مى دهند چگونه در اين ۲ سرزمين اسلامى نفوذ مى گسترند؟ عرب هايى كه در هنگام جنگ در برابر اتحاد شوروى به افغانستان آمده بودند همه «سلفى» بودند.آنها به اعتبارهمين تبارسلفى گرى خود
را تابعان اسلام واقعى مى خواندند. سلفى ها با همين تز درميان طوايف واقوام مسلمان افغانستان و پاكستان رخنه كردند كه حاوى نسخه اسلام واقعى هستند. من آنها( اعراب افغان يا القاعده امروز) را
در سال هاى ۱۹۸۷ ـ ۱۹۸۵ ديده بودم. القائات ايدئولوژيك آنها در جذب جوانان افغان نيز برايم آشناست. به طور مثال آنها ابتدا از ترويج وتبليغ سلوك عبادى خويش شروع كردند، يعنى همه رسوم ومناسك
سلفى ها را جايگزين باورهاى مذهبى مردم بومى منطقه كردند.
به خاطر دارم كه آنها دائم به آداب مذهبى مسلمانان افغانستان خرده مى گرفتند وبا اين ادعا كه اين اعمال دينى آنها با نسخه اصلى اسلام انطباق ندارد احكام و موازين سلفى را آرام آرام مى قبولاندند. در مواردى آنها به مجاهدان افغان مى گفتند: «شما افغان ها مسلمين بدى هستيد. شما، طورى كه لازم است، عبادت نمى كنيد». تبليغات مذهبى آنان از پشتوانه كمك مالى درمناطق فقير افغانستان و پاكستان برخوردار بود و خيلى ها را تحت تأثير اين تبليغات قرار مى داد تا جايى كه حتى من در تماس با برخى افغان ها پى مى بردم كه آنان فريفته برخى منش هاى زهد آميز سلفى شده اند.
به اين صورت است كه مى بينيد كه همه باورهاى مذهبى و عقايد مردم محلى كه از گذر ساليان متمادى دراين سرزمين ريشه دوانده است با تبليغات ظريف معلمان وواعظان سلفى از ميان برداشته مى شود.سلفى ها در برهم زدن ساختارفرهنگ دينى منطقه همه چيز را از پيش رو برمى دارند، شايد يكى از عجيب ترين نمونه ها دراين راستا برخورد آنها با آيين هاى مردم منطقه در زمينه احترام به اموات باشد.
از گذشته هاى دوردرافغانستان قبرها ومزارخويشاوندان مورد احترام و محل زيارت مردم پنداشته مى شد و اما عرب هاى افغان براى تحميل عقيده خويش دراين زمينه تندترين برخورد را با اين باور مسلمانان افغان كردند. آنها گفتند: عبادت قبور عملى اسلامى نيست بنابراين بايد آنها را تخريب كرد.لابد شنيده ايد كه در اين زمينه تنش هاى زيادى ميان مردم و طالبان بوقوع مى پيوست.
حمد رشید ژورنالیست ونویسنده پاکستان که نظر ونوشته های او نزد رسانه ها وسیاستمداران عزبی ارزش واهمیت ویژه دارد درنوشته اخیرش که در روزنامه فاينشنل
تایمز بریتانیا انعکاس
یافته نسبت به وضعیت آشفته در کشورش هشدار داده به سیاسیون،نظامیان وحلقه مذهبی پاکستان گوشزد نموده هرگاه در برابر انواع خشونت در آن
کشور
قدعلم نکنند، پاکستان درجنگ با افراط گرایی وتروریزم نابود خواهد شد
.
احمد رشید با تحلیل وعوامل حوادث اخیر تروریستی درپاکستان از حمله بر شعيه يان گرفته تا قتل عام عیسویان درپشاور، خشونت های
مرگبار درکراچی و حوادث تروریستی دربلوچستان توضيح داده و ادامه این وضعیت را برای
پاکستان ناهنجار خوانده است
.اردو،سیاسیون وملاها باید به طور مشترک عمل نموده وعدم
تحمل شان رادربرابرعملکر خشونت آمیز اعلام بدارند درغیر آن پاکستان به آتش فشان ميماند كه هرگاه به آن توجه نشود این آتش فشان فوران
خواهد کرد وپاکستان درجنگ با افراط گرایی وتروریزم نابود خواهد شد
.
پاکستان هرگز چنین حملات شدید فرقوی وافراط گرایی مذهبی راتجربه نکرده است نواز شریف تاكيد كرده است كه نسبت به طالبان به يك پاليسي
شديد تر را خواهد آورد،احمد رشید سوال میکند با وجود چنین تاکیدات معلوم نیست که پالیسی وي چه است ؟ بی ثباتی در پاکستان که دروجود رشد افراط گرایی، مذهبی وموجودیت لانه
های تروریستی شکل گرفته
باعث افزایش تنش با همسایگان این کشور شده، افغانستان ،هند و پاکستان
را مرکز زلزله تروریزم نام نهاده اند
.
درمناطق شمال غرب پاکستان طالبان منظمأ براقلیت های دینی ومذهبی حمله میکنند حمله برشعیه ها وعيسوي ها افزایش یافته است، در بلوچستان سیاست
های توسعه طلبانه ونفاق انگیز باعث تحریک آزادی
خواهان بلوچ شده است وکراچی به مرکز فعالیت های مافیایی و یاغیان تبدیل گردیده ومرکز اقتصاد پاکستان را فلج ساخته است
.عدم برخورد واحد دربرابرعوامل تروریزم وافراط گرایی باعث عمیق شدن واز میان نظامیان واستخباراتی ها ازیک طرف وسیاسیون ازطرف
دیگر شده
است. زیرا اردوسیاست دوگانه را دربرابر طالبان دنبال میکند واین دوگانگی سیاسیون را نیز دچار سردر گمی کرده است، زیرا طالبان
دروجود
حمایت نظامیان تشویق در جنگ عليه افغانستان وهند میشوند درحالیکه طالبان درپاکستان برای جنگ علیه اقلیت ها تحریک ميگردند
.
او میگوید که نبود یک مش روشن و وابستگی ها درپاکستان باعث گردیده تا پاکستان به سوی پرتگاه نزدیکتر شود وحالا این کشوردرلبه یی آن قرار دارد نجات آن به نظامیان وسیاسیون وحلقه مذهبی ارتباط میگیرد این سه حلقه مردم عوام درپاکستان را در کنترول و اراده خود دارند
درحالیکه
درمرز بندی کار و وظایف، یکدیگر را به حاشیه رهنمایی می نمایند ویا این
که درصدد استفاده از یکدیگر اند
.آتش فشان درپاکستان درحال فوران است تا ديرنشده این کشور را نجات دهید درغیر آن همه چیز خاکستر خواهد شد
.
بارک اوباما رييس جمهور امريکا مى گويد که لانه هاى مصوون تروريزم درپاکستان قابل تحمل نيست. بارک اوباما اين اظهارات را طى مصاحبه با روزنامۀ ( انديا تودى) هند انجام داده است. روابط امريکا و هند از منازعۀ هندو پاکستان بالاتر است و براى امريکا اهميت بيشتر دارد. پاکستان مشترکاً در بخش مبارزه با تروريزم همکار است ؛ اما اين را نيز تصريح کرد که لانه هاى مخفى تروريزم در آن کشور بعد از اين قابل تحمل نيست. پاکستان بايد عاملان حملات بر ممبى محاکمه کند. قابل ذکر است که در سال ٢٠٠٨ ميلادى، حملات مختلف دسته جمعى درشهر ممبى هندوستان رُخ داده بود که در نتيجۀ آن ده ها تن کشته شد. هندوستان گفته بود که مهاجمين و طراحان اين حملات پاکستانى ها بوده و از پاکستان آمده بودند. حملۀ بر مکتب پشاور نشان داد که تروريستان تهديد بزرگ عليه همۀ ما ميباشد. شبکۀ القاعدۀ مستقر در مرز مشترک پاکستان و افغانستان را از بين برده است. اوباما ازهندوستان تشکرى نمود که کمک هاى بيشتر در بخش بازسازى افغانستان مصرف کرده است.
سوجاتا سینگ، معاون وزیرامورخارجه هند گفت: ما همچنین باید از بهترین روش ممکن درمقابل پاکستان استفاده کنیم؛ زیرا با توجه به شرایط و واقعیت های موجود نمی توانیم تروریزم را با تروریزم پاسخ دهیم. هند باردیگر ازگسترش فعالیت تروریزم درپاکستان ابرازنگرانی کرده و خواستار مبارزه جدی این کشورازیک طریق درست آن شده است. هند بهعنوان یک نیروی با ثبات و درک بالا در جهان شناخته شده و نباید از دست برود. این مقام هندی موجود تروریزم در پاکستان را از واقعیت های تلخ این کشور یاد کرد. ما همچنین در مورد فعالیت تروریزم درپاکستان بسیارنگران هستیم. حوادث بسیاری تاکنون اتفاق افتاده که تلاش ها برای عادی سازی روابط با اسلامآباد را تحت شعاع قرار داده و دهلی نو در این رابطه نگران است.