سال های ۹۰ که آتش در آسیای مرکزی روشن شده بود، در اروپا توقع می شد ملیت خواهی و مرزهای میان دولت ها نباشد بهتر می توان به همزیستی دست یافت. سال ۲۰۰۱ انتقام جویی امریکا به بهانه خرابکاری بزرگ یازده سپتمبر که هنوز روشن نشده کار کی بود، آن تفکر جهانی را بر عکس ساخت. همه در انتقام امریکا شریک و همدرد شدند.
اکنون که انگلستان با ترک اتحادیه اروپا تاریخی را منقلب ساخت که اروپائیان با خوشبینی به دست خود نوشته و به نمایش در آورده بودند، از یکسو انگلستان خود از خواب پریشانی بیدار شده و یکباره خود را پارچه پارچه یافته است، از سوی دیگر، همزمان، دهل های ملیت خواهی را در اطراف آن قاره به صدا در آورد. سکاتلند باز می خواهد ریفراندوم برای جدایی از انگلستان به راه اندازد، باسکهای هسپانیه و نشنلیست های درون فرانسه، حتی کشورهای سکاندیناوی و آلمان از این گونه نهضت ها دارند که از انگلستان الهام گرفته می توانند.
چرا مردم در اروپا اکنون دوباره ملت خواهی را مضمون روزگار ساخته و با آن دل خوش اند؟ آیا جهانی بودن مصنوعی با اندیشه واقعی جهانی بودن انسان فرق دارد؟ آیا زیر مضمون جهانی شدن، جهانی شدن قدرت های امپریال در جریان است؟ و یا آن که انتقام جویی لجام گسیخته امریکا، که اگر عاملش در کاغذ قلمداد نشده، مصنوعی بودنش آشکار شده است و همه جهان را به آتش کشیده است، پس از پانزده سال مردم را در هر کشور متوجه ساخت که دولت های جهان همه خواهر و برادر اند و از یک سفره غذا می خورند؛ لذا باید ملت خواهی جای امریکا خواهی را بگیرد تا دیگر خون ها با دعاوی مستعار ریختانده نشود و حقوق آدم ها زیر پای منافع دولت های متحده جهان نگردد.
حتی خود امریکا نیز دیگر خسته شده و آدمی را به ریاستش می خواهد که به فکر «تنها امریکا» است و جهانی جهانی نمی گوید. دونالد ترمپ می خواهد آقای جهان باشد، نه غمکش دروغین جهان. او یک دم شفتالو می گوید و داد از دیوار بزرگی در اطراف ایالات متحده امریکا می زند. دونالد ترمپ ناگزیر است نقش هیتلر را بازی کند و امریکا امریکا گفته، به قدرت برسد، بر همه بتازد و دهان معترض را با بمب اتوم بشکند.
اما در درون امریکا نیز دیگ آشی در جوش است. دیگ آش جدایی طلبی که بخارش را هنوز کسی نمی بیند و وای از آن روز که به تأسی از انگلیس خواهی انگلیس ها، جدایی طلبی در آنجا زبانزد مردم عام گردد، موضوع بحث روزنامه ها و رسانه ها شود و بیرق ها برای جدایی از اتحاد امریکای جهانخوار در درون قلمرو متحده خودش بلند شود.
عمل فردی و جمعی انسان ها عکس العمل طبیعی و قانونمند دارد، خام کله های امریکایی «نیوکان» (محافظه کاران نوین) که همدست انگلستان در صدد ایجاد دولت جهانی بودند، اکنون مترصد فروریختن دولتی خواهند شد که تهدابش دروغ و توطئه بود و خشت و سنگش تقلب و ریا. امریکا که به بهانه پاسخ به حملات بر نیویارک و واشنگتن اژدهای هفت سر انتقام جویی را بر سرزمین های آسیایی (خاورمیانه، آسیای مرکزی و جنوبی) رها کرد، با آن عمل، ساعت عکس العمل را نیز کوک کرد.
بگذار ترمپ به قدرت برسد !؟!