با پایان یافتن سال ۲۰۱۴ میلادی و خروج تعداد قابل‌توجهی از نیروهای نظامی امریکا و متحدانش از افغانستان پیش‌بینی‌های گوناگونی در ارتباط با آینده آن صورت می‌گرفت. پیش‌بینی‌ها حکایت از تعرض وسیع نیروهای طالبان و عدم ایستادگی قوای دولتی در برابر این تعرضات در بعضی از ساحات ناامن و حتی از رسیدن طالبان می به قدرت می‌نمود.

انتخابات ریاست جمهوری۱۳۹۳٬ و پیامدهای آن نه تنها چالش بزرگی را در داخل کشور مبنی بر ایستادگی نیروهای نظامی در برابر طالبان و از بین رفتن انسجام اداری و اقتصادی بوجود آورد، بلکه مایه نگرانی و توجه خاص بازیگران اصلی در صفحه شطرنج افغانستان مانند امریکا، چین، پاکستان، ایران و تا حدی هند نیز گردید. دشمنان و دوستان افغانستان هر یک به زعم خود برای آینده این کشور نقشه‌های را غرض برون‌رفت از وضعیت کنونی از جمله تجزیه کشور، تسلط طالبان بر اریکه قدرت، حفظ و تداوم ناامنی‌ها یا صلح و ثبات واقعی ترسیم نموده بودند، و اما آنچه را نیروهای ترقی‌خواه کشور و باشندگان اصیل این سرزمین آرزو دارند، آوردن صلح و ثبات دایمی در کشور محبوب‌شان می‌باشد.

فرزندان اصیل و قهرمان افغانستان در راه حفظ استقلال و حاکمیت ملی و تمامیت ارضی کشورشان تا پای جان آماده ایثار و فداکاری هستند و روند های سیاسی نظامی را در منطقه و جهان مورد مطالعه قرار می‌دهند و مطابق به شرایط و امکانات موجود آگاهانه به پیش می روند و دولت را مکلف به استفاده از امکانات و شرایط می‌دانند که رفتن جامعه را به سوی صلح و ثبات مساعدت می‌نماید.

ترک خاورمیانه از طرف ایالات‌متحده امریکا و تغییر ثقل سیاست آن کشور به سوی آسیای جنوب شرقی به آینده کشور ما نیز تأثیرات اساسی به جا خواهد گذاشت. امریکا در صدد تعریف جدیدی برای انتخاب دوستان و دشمنانش بر مبنای اتحادها و نزدیکی‌ها است؛ زیرا این کشور مانند سابق به نفت خاورمیانه ضرورت ندارد و تولیدات مواد سوخت در داخل امریکا از منابع پاک و غیر فسیلی در حال افزایش است.

تأکید بارک اوباما به حفظ ۹۸۰۰٬ نفر از نظامیان در افغانستان که روز ۲۴٬ مارچ سال جاری طی دیدارش با اشرف غنی در امریکا صورت گرفت، تأییدی است بر این امر که تغییر ثقل سیاست به معنی ترک کامل منطقه نخواهد بود. بنا به گفته بارک اوباما حضور داعش ایجاب می‌کند تا قوت های نظامی آن کشور در بعضی از نقاط خاورمیانه و آسیا حفظ گردد و ضرورت حفظ قوا در افغانستان نیز تا کنون محسوس است.

نشست وزرای خارجه پیمان ناتو در ماه می در ترکیه می‌رساند که نانو در صدد حفظ حضور دایمی خود در افغانستان می‌باشد؛ اما با وجود این همه تعهدات و عقد موافقت‌نامه‌های امنیتی چنگ و خونریزی در کشور ادامه دارد. شمال کشور نسبت به هر زمان دیگر ناامن گردیده. آیا بازیگران دیگر در منطقه مانند چین و پاکستان خواهند توانست گرهی از مشکلات موجود را باز نمایند؟ زیرا نقش و تأثیرگذاری این دو کشور را در آینده افغانستان نمی‌توان نادیده گرفت. حکومت وحدت ملی که وارث ۳۷٬ سال جنگ و ناامنی‌ها در کشور است در برابر انتخاب یک استراتیژی جدید قرار گرفته است و آن اینکه آیا راهی که تاکنون طی گردیده را ادامه خواهند داد و یا اینکه راهی جدا از راه طی شده را انتخاب خواهند کرد.

یکی از راه‌های که باید مورد توجه قرار گیرد، پیوند اقتصادی افغانستان با اقتصاد جهان غرض تغییر اساسی در زندگی مردم است. تعقیب این راه باعث خواهد گردید تا مناسبات افغانستان با همسایه‌هایش بهبود یابد و جنگ‌های داخلی خاتمه پیدا کند، زیرا عامل اصلی جنگ‌های موجود در جهان فقر، بیکاری و عقب مانی های تاریخی می‌باشد.

افغانستان با پاکستان اختلافات مرزی دیرینه دارد و دخالت آن کشور در امور داخلی افغانستان آشکار است. تغییرات بوجود آمده در هر دو کشور و شدت گیری حضور فعال چین در منطقه موجب رویکرد نوین سیاست خارجی افغانستان گردیده است. گمان بر آنست که زمامداران کنونی افغانستان می‌دانند تا زمانی که مناسبات آن‌ها با مقامات پاکستان بهبود پیدا نکند صلح و ثبات در کشور محتمل به نظر نمی‌رسد، و این در حالی است که اکثریت از نیروهای فعال سیاسی و مردم افغانستان بنا بر خصومت دیرینه و خسارات که از جانب نظامی گران پاکستان محتمل گردیده‌اند به صداقت و راستی حکومت پاکستان از جمله نیروی جهنمی استخبارات آن (ISI) باورمند نیستند. جانب افغانستان گام های را غرض اعتمادسازی و به نفع پاکستان برداشته که از جمله تعقیب سیاست موازنه آن با هند در رابطه با پاکستان و عقد موافقت‌نامه تبادله معلومات استخباراتی و اعزام چند نفر غرض تربیت نظامی در پاکستان می‌باشد.

چین تلاش دارد تا با برقراری پیوندهای اقتصادی چندجانبه و کمک های بزرگ اقتصادی کشورهای منطقه را درگیر مبادلات اقتصادی نماید، تا این کشورها از طریق پیوندهای اقتصادی ساحات رقابت های منفی و عدم اعتماد به سوی همکاری و مقابله با چالش های که خطر همگانی دارد، سوق گردند. چین از فعالیت نیروهای افراطی در ایالت سنکیانگ آن کشور که هم مرز با افغانستان است، نگران می‌باشد. در ایالات هم مرز چین با افغانستان بنا بر فقر و عقب‌افتادگی مردم در این مناطق بستر مناسب فعالیت برای گروه‌های افراطی که رابطه نزدیک با حرکت اسلامی ترکستان و القاعده دارند، فراهم گشته است.

چین جهت کنترول بر اوضاع تقویت اقتصادی منطقه را در الویت کاری خود قرار داده است و هم چنان در صدد تماس با طالبان و سایر نیروهای مسلح مخالف افغانستان و پاکستان می‌باشد. با وجود تماس های چینایی‌ها در قطر و پیکنگ طالبان خواهان فرصت و زمان مناسب دیگر گردیده‌اند. حوادث بعدی نشان داد که طالبان می‌خواهند تا با براه انداختن عملیات بهاری و سوءاستفاده از مصروفیت‌ها ناموجه زمامداران و موجودیت فساد در ادارات دولتی افغانستان بتوانند مواضع جدید را به دست آرند تا از مقام بهتر و توانایی های بیشتر داخل مذاکرات صلح گردند. عدم حضور نظامی چین در افغانستان آن کشور را به مرجع مناسب مذاکره و تفاهم مبدل گردانیده است.

زمینه پیوستن افغانستان به مثابه عضو دایمی به جای ناظر در پیمان شانگهای با درنظرداشت پلان‌های وسیع اقتصادی چین مساعد گردیده است. چین مناسبات اقتصادی وسیع با پاکستان دارد و دادن امتیاز ۴۶ ملیارد دالر به آن کشور این مناسبات را به سطح بالایی ارتقا داده و هم چنان چین با هند ارتباطات هدفمند را برقرار نموده است.

چین آماده تأمین بودجه پروژه برق به ظرفیت ۱۵٬ میگاوارت را بالای دریای کنر که از طرف پاکستان و افغانستان مدیریت خواهد شد وعده داده و برق آن به پاکستان باید صادر گردد هم چنان چین آماده است تا مصارف احداث شاهراه پشاور- کابل و خط آهن کویته الی قندهار را تمویل نماید.

پروژه تاپی که می‌تواند گاز ترکمنستان را از طریق افغانستان و پاکستان به ایالت پنجاب هند برساند مورد تهدید طالبان ترکمنستان قرار گرفته و تمویل و اکمال آن بدون پشتیبانی حامیان اصلی طالبان (قطر و عربستان سعودی) محکوم به شکست است. دیده می‌شود که نکته مرکزی دیپلماسی چین در ارتباط افغانستان تحقق بخشیدن به این پروژه‌ها است که مایه امیدواری و تأیید می‌باشد.

تولید و کشت تریاک در افغانستان که سودهای ملیارد دالری را نصیب سوداگران بین‌المللی نموده است نتیجه فقر، بیکاری و عقب‌افتادگی دیرینه کشور است. افغانستان هم اکنون ۹۰ فیصد تریاک دنیا را تولید می‌کند و در ۹٬ ولایت جنوبی ۸۹٬ فیصد تریاک افغانستان تولید می‌گردد. صلح و ثبات این مناطق به اثر ایجاد زیرساخت های اقتصادی امکان‌پذیر است.

جهل، بیکاری و بی‌سوادی از عوامل در ناامنی‌های موجود افغانستان به شمار می رود. خشونت علیه زنان و اطفال، دامن زدن به اختلافات قومی، محلی ناشی از جهل و بی‌سوادی گسترده در کشور است.

حکومت وحدت ملی باید بتواند از امکانات و علاقه‌مندی‌های موجود کشورهای همسایه و کشورهای بزرگ در منطقه مانند هند و ترکیه در تمویل و اکمال پروژه‌های اقتصادی که محتوی زیربنایی را در اقتصاد کشور دارند، استفاده مطلوب نماید.

جنگ‌ها و خونریزی های موجود در جهان که عامل اصلی آن جهانی‌شدن نظام سرمایه‌برداری می‌باشد، قبل از همه کشورهای را به سوی ویرانی های بیشتر سوق می‌دهد که در فقر، جهل، بی‌سوادی و بیکاری های گسترده دچار باشند و مهار نمودن جنگ و خونریزی و جلوگیری از آفات و تباهی های بیشتر با ایجاد و براه انداختن زیرساخت های اقتصادی و پروژه‌های عام‌المنفعه و جذب کمک های اقتصادی جهان به شرایط سهل و در مطابقت با منافع ملی و رشد اقتصادی هر یک از کشورهای در حال جنگ امکان‌پذیر است و راه رسیدن افغانستان به صلح و نجات آن از مشکلات موجود رشد و تقویت زیرساخت های جامعه می‌باشد.

 

جوزا ۲۰۱۵٬