سخی صمیم: پروسهٔ صلح بااشتراک اَطراف درگیرنتیجه نمی دهد:
منْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ أَسَاءَ فَعَلَيْهَا ۗ وَمَا رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيد
سوره فصلت آیهٔ (۴۶)ِ
هرکس کارنیکی کند به نفع خود وهرکه بدکند برضررخویش می کند وخداهیچگاهی بر بندگان ستم نخواهد کرد.
عمل خوب وبد برعامل آن بر می گردد.
***
برمصداق فحوای اَصل متذکره: من که حدود بیست سال به سهم خویش درقوهٔ قضاء متصدی اینگونه مسایل بوده ام عرضه می دارم:
آنچه را که حجم کوچک فکرواندیشه ی من ازدامن باعظمت قضاء دردرازنای مدت کار دیده وآموخته است ویا خود درآن (دعاوی وقضایای گوناگون) ـ ازمحکمه ابتدائیه تاعالی ترین مقام قضاء شریک مباشربوده است وسیله ی ستیزه گران با خصوصیات که تذکر یافت حل نمی شود:
تا جاییکه تجارب حکم می کند: اکثریت مطلق منازعاتِ حاد، قضایا وکشیدگی های خُرد وبزرگ اگرصبغه ی کیفری داشته است ویا مدنی هیچگاهی وسیله ی اطراف درگیرویا شرکای عَملی آنها (کاری واجرایی) حل وفصل نشده ونمی شود.
خِرد جمعی می پذیرد که راه آرامش ویا قطع چنین منازعات وجنگ وخونریزی وقتی قابل لمس ومشاهده است که یکی ازجانبین درگیرمغلوب وشکست را بپذیرند، ویا خود غالب میدان شوند ویا هم ترک منازعه کنند وبا نظام حاکم بپیوندند وبه دولت سرِاقتدارتسلیم وسلاح به زمین گذارند.
واگرتمام این طرزسنجش کارآ نگردد وهردوجانب به مصالحه تمکین نکنند وبه جستجوی راه حل نباشند.
دراین صورت بایست این ایدیال بگونه ی جدّی ولی صادقانه پیگیری وعملی گردد:
اگرقرارباشد که درمیهن آغشته به خون ما همانطوریکه گفته آمدیم صلح پایدارایجاد وجنگ متوقف وقتل وکشتارخاتمه یابد: نباید کاری انجام شود که تجارب؛ عدم کارآیی آن را نشان داده است.
آنچه درجنگهای کُهنه وریشه داردیده می شود متخاصمین با اندیشه، اهدافِ متفاوت ومتضادیکه دارند خود وشرکای جنگی ایشان نمیتوانند صلح ایجاد کنند.
وسازماندهی صلح هم برحضورووجود نمایندگانِ طرفین که به نوعی ازانواع درجنگ ذیدخل ویا شریک ودخیل بوده اند کاری را به سرحد مرام نمی رساند.
و یا جناح سوم که بطورمستقیم وغیرمستقیم با نیت سؤ درکنارآنها برای پیشبرداهداف خودها موجود باشند مأمول صلح برآورده نمی شود.
برباورمن: دست یابی به صلحِ واقعی درین مقطع وشرایط خاص وقتی عملیست که:
اگرلازم ومجازشمرده شود، ازمجرای تجویز قانون با بکاربستن مکانیزم لازم آن کمیسونی اختصاصی ومشروع با اعضای کاملن بیطرف ولی صلح طلب درزمینه طوری ایجاد گردد که طرفین جنگ، جامعهٔ افغانی وبین المللی تحت نظرملل متحد به آن موافق ومخالفتی موجود نباشد واین کمیسیون حل وفصل منازعه را طورکامل وبدون شرایط قبلی وبعدی حایزودارا گردد .
واین تفویضِ صلاحیت به این کمیسیون وقتی تحقق و واقعیت عمل می یابد که هردوجانب جنگ قبل ازایجاد به آن موافقه نمایند، اجرائات واعلان فیصله وتصمیم که همه بگونهٔ مَحرم ومَکتوم حفظ می شود بطورمطلق وقطعی بدون هیچگونه شرایط وایرادِ حال وآینده ــ پذیرفتنی باشد.
وایشان (جانبین) بحضورمردم وهمه ادارات ونهاد های ذیربط تضمین علنی دایربراینکه ازحکم صادره درآینده سرکشی نمیکنند ودرصورت تخلف ــ حکم صادره حکم نافذ وقابل اجراباشد سند با اعتبار ترتیب نمایند.
واگر با وجود این همه احتیاط اجرائات وفیصله ی صادره ازطرف یک جناح ویا هردو جناح پذیرفته نشود وازمفاد تصمیم که آن را قبلن قبول وضمانت داده اند سرکشی صورت گیرد، آنگاه مردم و جامعهٔ جهانی بگونهٔ الزامی وقاطعانه آن راعملی و پیاده سازند.
با حرمت
به بهلول گفتند ! میخواهی قاضی شوی؟
گفت نه ؛ پرسیدند چرا؟
گفت نمیخواهم نادانی بین دو دانا باشم
شاکی ومتهم هردواصل ماجرارا می دانند
ومن ساده باید حقیقت را حدس بزنم!
*** *** ***
من بامتنِ بهلول در روزگار مربوط خود شان موافق ومؤیدم؛ ولی باورمندِ تحول زمان، تغییر شرایط وتحول سیستم قضائی نیزهستم، خوب میدانم دروضع و شرایط حاکمیت وقت ـ باوربراستنتاج و نتیجه ازحادثه وپرونده که مُفوض به رأی مُجرد قاضی بود ـ بدون اِتکا واستناد براحکام قوانین که هنوز وجودخارجی ونفاذعملی نداشت استوارومعتبر بود واصدارحکم هم برمبنای تعزیرات ، معاهدات اجتماعی و یا آیین و مذهب دیگریکه معمول بود صورت می گرفت و درین صورت قاضی نتیجه را به زعم خود مُنسجم و این حدس مبناء ومنبع تصمیم می گردید ــ ولی دراعصاریکه موجودیت وایجاد قانون (دوران ایجاد ونفاذ ِقانون) بویژه درمیهن ما بعدازسال۱۳۵۵ شمسی مطابق ۱۹۷۷ میلادی زمانیکه جزاهای تعزیری تنظیم ودرمجلد و محتوای قانون تسجیل و نافذ گردید «حدس» مُجرد قضات، به احکام قانون مُقید وقاضی درتشخیص جرم وقبولِ اثبات آن به رؤیت پرونده وتقدیرِجزاء به شرایط قانون و تجویزِاحکام آن پایبند کردید، وحدس و گمان درین عرصه منتفی شد. من این مطلب را قبلن در مقالات خود ثبت و نشر کرده ام.
باعرض حرمت سخی صمیم.
اصراربرجهالت درتقابلِ به علم نماد جهل است
***
تأکید وپافشاری براصل واصولیکه برآن علم وآگهی کامل نداریم نمای ساده انگاری وسُبکسَریست.
***
وَلاَ تَقفُ مَا لَیسَ لَکَ بِهِ علمٌ إنَّ السَّمعَ وَالّبَصَرَ وَالفُؤَادَ کُلُّ أولَئِکَ کانَ عَنهُ مَسئولًا
سوره اسراء ۱۷ ــ جزء ۱۵
و(ای انسان) هرگز آنچه را که بدان علم و اطمینان نداری دنبال مکن که چشم و گوش و دل همه مسئولند.
***
علم: دانستن ویقین کامل، تشخیص وتمیزنمودنیکه هیچگونه اختلاف فیصدی دران وجود نداشته باشد. (علم را می توان در مقایسه با سایرباورها ( حدس، درک،احساس و. و ..)عام و در جوهر،
بدون اختلاف دانست)
امر قاطعیکه آیهٔ قرآن برآن تأکیدمی گذارد اساسن این نکته است که: دراَمریکه به آن علم و یقین کامل نداری پا فشاری و ایستادگی مکن وپیگیر آن مباش.
تذکرعلم درین زمینه طوری گسترده و عام است که فراتر از تحدید و معین ساختن به یک پدیدهٔ خاص و زمان و مکان بوده می تواند.
ما می توانیم علم را بر مبنای قابلیت تجزیهٔ آن برمنابع و سمت و سوی مختلف از دانش و یافته های مغز انسان تقسیم و تجزیه بداریم:
ببینید: زمانیکه ازعلم تخنیک یاد آوری می کنیم علی العجاله ما به دنیای تخنیکی می رویم که فهم و منطق عمل آن هم مختص به همان دنیای تخنیک است که عالِمان و متخصصان آن ایجاد گر و صاحبان فهم ودانش آنند. در ینصورت هیچگاهی یک زراعت پیشه بدون کسب علم و دانش نمی توانند به آن جایگاه قرار گیرند و متخصص و کار شناس تخنیک شوند.
و برهمین قیاس: علم طبابت ، علم جامعه شناسی، علم دفاع و حرب، علم ادبیات و هنر، علم زمین شناسی و هوا شناسی و. و. و .
همینکه منطق علم بمیان می آید خُرافاتی ازقبیل سِحر و جادو و غیره و غیره که پایه اساسی علمی تأیید شده ندارند مشمول زعامت علم نمیگردد.
میخواستم عرض کنم زمانیکه انسان ذیعقل ایمان و ایقان بر قاطعیت علم می یابد، باورهای دیگری در راستای علم برجایگاه خود از قبیل: درک،حدس، ظن و گمان و وقوف (واقف شدن و آگاه و باخبرگشتن) ، معرفت و احساس قلبی و فکری همه در جزئیاتی ازآموزه های علم قرارگرفته و بخشی از فهم و معرفت قرار میگیرند که مشمول عمومیت و اجزاء مباشر علم هستند. پس علم را می توان عام واجزاء مشمول آن را که رُتُب ماقبل محاسبه شوند متمم علم می شماریم. زمانیکه فهم و دانش مقدماتی وذخایر تجارب همگانی صعود و به اوج برسد آنگاه کشفیات مجهولاتی بمیان می آید که ما در تداوم زندگی بشراز پدیده های مکشوف آن که محصول فیض علم است برخورداریم که بسا ازین دست آورد ها بخیرو سود بشر و بعضن هم در راه نابودی آن قوام می گیرد.
من درین جا میخواهم به نکتهٔ اشاره کنم که «علم» به ما می آموزد که حواسِ عریان وپنهان انسان ها با در نظر داشت فعالیت های طبیعی و همیشگی وظایف گوناگون و بر بنیاد مسئولیت های مختلفیکه دارند با تقسیمات فکری و کاری مأموریت بخصوصی را اجرا می کنند ودر اجرای وظایف هرکدام مسئولند:
وظایف علم درین راستا:
ببینید: ما درک می کنیم و می فهمیم که گوشها و ظیفهٔ مشخصی دارند که صدا ها را بما انتقال می دهند ولی در این امر اجرای وظیفه و شنواندن صدا مطرح وجرس صدا ما را آگهی داده امّا به تشخیص آن نوبت نرسیده است و هر زمانیکه ما صدا را با همه کم و کیف و ماهیت حقیقی آن می شناسیم فیضِ علم و هوش و عقل است که سد مجهولات را می دَرَد و حقیقت را بما از ابتدا تا تکمیل شناخت کامل روشن می سازد.
***
ویا زمانیکه ازچشم دید اجناس واشیا توسط چشم مطلع می شویم: ابتدائی ترین مرحلهٔ کارکرد علم است که اجناس را بما رؤیت می دهد ولی هنوز معرفتی از اجناس و اشیا به ما مخابره نشده است و ما نمیدانیم اشیا واجناسیراکه چشمهای ما دیده است یک کتلهٔ از سیاهی و تودهٔ منجمد است ولی نمیدانیم که او چیست؟
بلی زمانیکه از سیاهی و تودهٔ دیده شده تشخیص و شناختی صورت گیرد و ما آن را با کم کیف آن بشناسیم آنگاه وقوف وشناختی یافته ایم تا آن شی مجهول روشن شود و اگردرصدد و جستجوی علت آن برآییم که چطور و به کمک چی ما توده و سیاهی را با کوایف ظاهری وکیفیت درونی آن و وووو بطور شاید و باید شناخته ایم آنگاه مدلل میشود که اندوخته های علمی توسط عقل و فکر بما کمک کرده است تا آن مشکل نامعلوم را شناخته ایم.
***
برمیگردیم براصل مطلبیکه عنوان کرده ایم«آیه مبارکه قرآن» وبحث وسخن ما هم برمحوریت مقاومت وایستادگی های نا فهمیده وفاقد علم ودانش برهمه پدیده های گفتاری، نوشتاری، فکری، وآنچه ازمادیات ومعنویات بوده است استوار شده می تواند: پا فشاری وتأکید برموضوعاتیکه درآن علم کامل و وقوف لازم نداریم جایگاه منطقی نداشته گویای سُبک سری و کم توجهی عقلانی خواهد بود.
زمانیکه ما باور کامل بر منفی بودن مقاومت و اصرار بیجا پیدا کنیم آنگاه معتقد میگردیم که هریکی از اعضای بدن ویا حواس ما که در ترکیب این امربیجا (اصرار و سماجت) سهیم باشند مسئولیت مشترک داشته شریک مباشر پنداشته میشوند و در شراکت مباشر (چشم و گوش و قلب) هرکدام مسئولیت سهامی دارند. با تقدیم حرمت . سخی صمیم.
{شاخصه های ازحقوق اساسی مردم ودفاع ازآن}
***
زندگی موهبت الهی و حق طبیعی انسان است
قانون اساسی افغانستان
هرکسی حق زندگی آزادی و امنیت شخصی دارد
اعلامیهٔ جهانی حقوق بشر
قرآن کلام خداج سلب حیات فزیکی انسانها رابدون کیفرومجازات نمیگذارد
وَمَن یَقتُل مُومِناً مُتَعَمِداً...آیه مبارک تا اخیر: ترجمه: کسیکه مومنی را قصدن بکشد جزای او دوزخ است که برای همیش درآن خواهد ماند وخداوند براو خشم میگیرد وازرحمتش بینصیب می سازد و برای اوعذاب بزرگ آماده کرده است.
آیهٔ ۹۳ سورهٔ نساء
وضع اسفبار وطن با همه محرومیت های حقوقی و شکنجه های روحی و جسمی مردم آن به مر حلهٔ قرار دارد که قتل، کشتارونابودی افراد جامعه بویژه جوانان قوای مسلح به اوج خود رسیده ودرسطح جهان ریکارد جنایات قایم شده است ، قتل و کشتار درصدرهمه فجایع قراردارد وجامعه را به پرتگاه نیستی سوق می دهد :سلامت عقل و رؤیت عینی و حاکمیت جوّ حاکم فعلی بما مدلل می سازد که: عوامل این همه ایجاد بحرخون در جغرافیای نگون بخت میهن ــ قبضه وحفظ قدرت توأم با نادیده گرفتن احکام قانون وعدم رعایت حقوق اساسی و بشری افراد جامعه آنهم در یک کلام «عدم حاکمیت قانون» است.
حالت آدمکشی، قتل و قتال جوانان میهن در کنارسایرمظالیم وحشت زای انسانی بویژه آفات طبیعی کرونا و جنایاتی مزیدی بنام «کرونا» ــ تمام هست و بود این مرز و بُوم را چه رو زمنینی و چه زیر زمینی طورعریان و مشهود در معرض تهلکه وفنا قرار داده است.
وضع جاری از صاحبان خرد ودارندگان وجدان بیدار می پرسد که چی راهی می تواند لا اقل برای حفظ حیات و زند ه ماندن انسان این خاک تلاش صورت گیرد تا حق حیات و زندگی آنها محفوظ و مصوون بماند و مردم احساس نبود خطر مرگ کنند. بلی اصل مطلب و پُرسش هم همین حق حیات است:
صاف و ساده حقوق بشر که بزرگترین دست آورد افراد بشر در دنیای معاصر از دیدگاه اخلاق و ارزش خوانده میشود زندگی و حیات انسان، تساوی حقوق و آزادی و.. و را حق طبیعی واساسی انسان می داند که ما حق حیات را موهبت الهی می شماریم. امّا از یاد نمی بریم که « دفاع از حق حیات و زندگی هم شامل حقوق اساسی انسانها است» و میشود این حق را با توجه به اهمیت و ارزش آن در اولی ترین مقام و در صدر حقوق متذکره قرار داد که در جهان معاصرهم به این پدیده جایگاه والا و بزرگ انسانی قایل اند.
من درین نبشتهٔ کوتاه برهدف و محوراصلی که همان دفاع از حقوق اساسی افراد جامعهٔ ماست تکیه دارم و آن را منحیث مبرمترین ضرورت روز و حال مردم خود ارزش می دهیم: امّا چگونه و چطور می توانیم بر وضع برزخ گونهٔ سرزمین خویش که تصویر و حالات آن در بالا تذکار یافت فایق آییم وارمان مقدس ملیونی مردم را که (حق حیات و دفاع ازآن است) تحقق بخشیم و لا اقل از زندگی ایشان دفاع و حق حیات را بر آنها برگردانیم ؟: واقعیت امر اینست که (هرکو قلم دارد تفنگ ندارد) و قلم در حقیقت نمیتواند بسان تفنگ از زبان قدرت و تحکم برمیدان جنگ جولان زند و خون بریزاند.
ما پیرو اصول قلم ، تفکرو تعمق بوده با رعایت منطق به دامن قانون و حقوق چسپیده ایم و از حاکمیت قانون و رعایت حقوق دم می زنیم و آن را راه حل دانسته و به آن تأکید و توصیه می نماییم تا باشد عقل بیدار و خرد حاکم شود:
به دوست خواننده و دوستانیکه این متن را میخوانند:
توصل به ارمان و هدفیکه متذکرشدیم می تواند با توسل به ایده و داد خواهی « انجمن حقوقدانان افغان در اروپا» که در دفاع از حقوق اساسی مردم میهن بویژه حق حیات آنها قد علم نموده و( آتش بس فوری و توقف جنگ) را پیشنهاد می نماید سری بزنیم و از مفاد آن مستفید و آن را پشتیبان باشیم. به امید پیگری اهداف متکی به خرد و تعقل: لطفن به لنک زیر اشاره فرمایید. سخی صمیم.
http://hoqooq.eu/payam-280620.pdf
فرمان خداج
رعایت فرمان خداج شما را ازهلاکت دربرابر « ویروس کرونا» نجات می دهد
***
وَلَا تُلقُوا باَیدیکُم الی التّهلکة (البقره ۱۹۵)
به دست خود ــ خود را به هلاکت ناندازید
***
وضع اسفبارِاثرات کُشندهٔ ویروس کرونا وهزاران مشکل مرگ آوردیگریکه ناشی ازین آفت ویا بهانه های در ارتباط این آفت غیرمرئی برمردم وجامعهٔ مغضوب کشور عزیزما افغانستان جریان دارد چنان طاقت فرسا و غیر قابل تحمل گردیده که هرانسان با احساس وعلاقه مند به مردم و میهن را تحت شنکچهٔ خُرد کنندهٔ روحی قرارمی دهد و به این تفکر فرومی برد که اگر وضع به همین منوال دوامدار باشد چه بلا وفاجعه های انسانی را در قبال خواهد داشت:
امرمسلم اینست که کشور ما ناتوان و فقیر بوده وفقراقتصادی عجیبی اورا محاصره و در کنارآن موضوع پیدایش، شیوع و اثرات ناگوار کرونا چنان بیچاره و درمانده اش ساخته است که مردم آن بمنظور یافتن غذای شبا روزی چشم به درو دروازه های خود دوخته نه نان و آبی دارند و نه هم دوا و تداوی لازم، مرده ها پیاپی در هر خانه و منزل قربانی کرونا می شوند و به کفن و دفن احتیاج دارند این وضع اسفبارسبب شده است که کشور های توانمند جهان با ترحم بشردوستانه کمک های قابل ملاحظهٔ خود ها را با سایر ادارات و نهاد های اجتماعی و خصوصی در مملکت سرازیر وبه دسترس حکومت قراردهند و کمک های ایشان هنوز هم ادامه دارد ــ مبتنی بر همین دستگیری ها و کمک های اندک انسانهای توانمند در داخل کشور این معضلات و مضیقه ها اندکی فروکش و بصورت تقریبی ضرورت های عاجل مرفوع شده است. زیرا بر اساس اطلاعات رسانه ها ملیونها دالر و وسایل و لوازم طبی، مواد خوراکی و غیره و غیره به وطن ما رسیده وموجود است کنون براستناد این واقعیت ها پرسشهای مطرح میگردد که پاسخ می طلبد:
آیا این کمک ها حسب ضرورت به نفع مردم محتاج و آفت زدهٔ کرونا به مصرف رسیده و یا می رسد؟ و اگر صادقانه و دلسوزانه این کمک های خیرات گونهٔ مردم بیگانه که با انگیزهٔ جلوگیری از مرگ و میر و تلفات حیرت آور مردم مظلوم میهن ما به عنوان کمک های بشردوستانه فرستاده میشود به نفع مردم استفاده شده است واگر شده است: پس این ماجرا چیست؟ و این مملکت چرا دوزخ روی زمین گشته است که همه شاهد و سامع آنیم.
بلی: عادلانه نخواهد بود که همه اعمال، اجرائات ویا خدمات که از طرف اداره های مربوط بویژه اداره های صحت، جهان طب و طبابت برای مردم محتاج انجام می گیرد یکسره نادیده گرفته شود و به آن اهمیتی قایل نباشیم و آن را نادیده بگیریم. هرگز نه: بلکه چنین زحمات که دلسوزانه، توأم با صداقت و خود گذری انجام می یابد قابل ستایش و تقدیر است.
ولی هیچگاهی قابل بخشش و مدارا نخواهد بود که با استفاده از حالات مخمصه وزمان نَزع مردم استفادهٔ سؤ و جنایات اسفناک به عمل امده نان دهن آنها دزدیده شود.
زمانیکه می بینیم: واقعیت های جامعهٔ ما بطورآشکارو هویدا به این سرحد رسیده است چه باید کرد؟
جامعه ومردم درین حالتِ بخصوص که تحت شنکجهٔ اقتصادی، فزیکی ، روانی ، مرگ و میر و جنایات بی سابقه و غیره و غیره قرار دارند، دو اصل عمده در مقابل آنها قرار می گیرد:
۱ ــ کار و مسئولیت دولت وحکومت: با اداره های مربوط ایشان که ماهم در متن این نبشته به آن اشاراتی داشتیم. مگر: موضوع بحث فعلی ما فقط چگونگی به اجرا گذاشتن و تطبیق امر خداوندکه درعنوان این نبشته برجسته گردیده وامر قرآن و کلام خداست می باشد :
***
۲ ــ وجایب و مکلفیت های افراد جامعه در برابر امریهٔ پروردگار:
وظایف و مسئولیت هاییکه مطابق هدایت آیهٔ مبارک به افراد و اتباع مملکت متوجه می باشد: بایست عملی و اجرا گردد: لطفن بخوانید:
***
رعایت فرمان خداج شما را ازهلاکت در« ویروس کرونا» نجات می دهد
***
وَلَا تُلقُوا باَیدیکُم الی التّهلکة (البقره ۱۹۵)
به دست خود ــ خود را به هلاکت ناندازید
***
بر باور من: احکام این آیهٔ قرآن کریم مقید و منحصر به یک زمان ومکان و یا حادثه و وقایع معین نبوده و در هر زمان و مکان و ازمنهٔ مختلف و وقایع و حوادث گوناگون نافذ و قابل اجرا می باشد.
ببینید: نزول آیه های قرآن کریم درادوار مختلف و مناسبت های گوناگون با شأن نزول بخصوص صورت گرفته و منحیث رهنمای جوامع اسلامی بکار گرفته میشود.
امّا انواع تعابیروتفاسیریکه ازین احکام بوجود می آید بسا هم با روحیهٔ احکام قرآنی سازگار نیست بعضی ها از فقرِ فهم ، بعضی ها با عناد و سؤ نیت صراحت احکام را به بی راهه می برند ولی حوادث روز وخطراتیکه هشدار مرگ را میدهد ودر صراحت احکام پروردگار هیچگونه ابهامی وجود ندارد چرا قابل تطبیق و رعایت نباشد.
در هدایت آیهٔ متذکره جملهٔ « وَلَا تُلقوا بِاَیدیکُم » (به دستان خود ــ خود را به«هلاکت» ناندازید) و با منضمه یا تکمیل آیه « اِلیَ التّهلُکةِ » معنی مکمل آیه چنین می شود که ( به دستان خود خود ها را به هلاکت ناندازید ).
با ژرف بینی خوب و دقت تمام از امریه آیه مبارک درمی یابیم که؛ مبادرت ورزیدن به اعمال مذ موم و ناروا که خطر هلاکت(مرگ) دارد بایست خود داری شود. و در ادامه می آید که شما خود را به اختیار و رضای خویش به معرض هلاکت و نابودی قرار ندهید.
درطی آیهٔ ذکر شده: که حاوی تنبیه به انسانهای روی زمین و صاحبان تعقل و خرد است:هشدار داده میشود که نفس و جان شان را به خطر مواجه وخود ها را به هلاک نرسانند.
هدایت فوق با صراحت عام وتام طی جملهٔ «بدستان خود» با اعجاز عجیب و ذکر یک مطلب بسیار با معنی و پُر مفهومی اساس گذاری می کند که امرو تنبیه قبلی در مقابل خطرات محسوس ومعلوم بااجرای عمل شخصی که بدون جبرواکراه و با ارادهٔ شخص تعلق دارد و خارج از اراده نمی باشد انسان می تواند با احساس خطر که هلاکت را در قبال دارد خود را ازآن نجات دهد.
هدایت کلام خدا که هیچگونه ابهامی درآن وجود ندارد بطور قطع از به خطر انداختن نفس و جان ما را برحذرمی دارد و هشدار می دهد که نباید انسان ها با وجود فهم کامل از خطر و روشن بودن جایگاه و موجودیت آن با اختیار و فهم کامل خود را به هلاکت اندازد:
در این امریه که ذکری از «تهلکة» (به هلاکت انداختن و نابودساختن است) گواه این اصل و حقیقت می باشد که هر پدیده و یا عملیکه موجب هلاکت انسان گردد و محسوس و قابل درک باشد باید از آن خود داری شود.
صراحت و وضاحت هدایت فوق مستغنی و بی نیاز از تشریح و توضیح بوده و ایمانداران واقعی وقرآن دوستان باورمند بایست پیروآن باشند، ودرآن قیود واختصاصی دایر برتعیین خطر ایجاد نکنند.
***
رعایت هدایت قرآن درفضای مرگبار فعلی و وضع ناهنجارکنونی:
در یک داوری عاری از غرض و تمایل و گرایش جانبدارانه صادقانه باید پُرسید:
***
آیا موجودیت آفت یا ویروس مسلط کرونا در جامعهٔ بشری بویژه میهن ما یک خطر هلاکت آوردرحالت و وضع خطر ناک فعلی که از اثر پیدایش و شیوع کرونا بوجود آمده است کشنده و هلاکت آور نیست؟ وچنین حالت را میدان تهلکة (میدان مرگ) نمی دانیم؟
***
آیا ــ بی اعتنا بودن در برابر حالات ذکر شده وآفت کرونا و کشتار مشهودیکه وسیلهٔ آن در جامعه قابل دید است ، بی پروایی در مقابل چنین خطرــ انداختن حیات بدست خود در هلاکت و نابودی نیست؟
***
زمانیکه مستند بروقایع و اثرات کشندهٔ کرونا این آفت جهانگیررا طور هویدا و عریان می بینیم و هدایت امر خدا درچنین حالت طورروشن و برجسته در مقابل چشمان ما قرار دارد آن را قابل تطبیق نمی پنداریم و با مشاهدهٔ این خطر گسترده نگهداشتن جان و حیات خویشرا فرض نمیدانیم و اگر میدانیم: پس آمدن هر انسان درین میدان مرگ بدون رعایت دستورات مقامات مربوط انداختن حیات و جان به هلاکت نیست؟
***
آیا بکار بستن مشوره های صحی از طریق طبیبان حاذق، متخصصین مجرب اداره های کاردان، استفاده ازوسایل و سامانه های مختص به حوادث و آفات و در نهایت رعایت رهنما های مراجع مربوط و پرهیز از ورود در اجتماعاتیکه مرجع خطر و شیوع کرونا تشخیص می شود و یا قرنطینه و غیره و غیره همان جلوگیری از انداختن جان و حیات در خطروهلاکت محاسبه نمیشوند؟
***
اگر پرسشهای طرح شده در شرایط و خطرات پهن شدهٔ کنونی منطبق باشد: چه باید کرد؟
نحوهٔ تطبیق امرخدا وجلوگیری ازخطرویروس کرونا:
***
من عقیده دارم: دو شیوهٔ ممکن وجود دارد تا بتوانیم خود را ازهلاکت وخطرعینی و مشهود این آفت جهان شمول که روزانه تعداد قابل ملاحظهٔ از افراد جامعه را بکام مرگ می برد یا به ویروس کرونا مبتلا می سازد در اماکن مختلف که تأثیرات بالفعل آن قابل درک و مشاهده است نجات داده وسلامت جسمی و روحی خود را حفظ نماییم.
۱ ــ خود درمانی را در برابر اوجی از حملات ویروس کرونا که روزانه تعدادی از هموطنان ما را به هلاکت می رساند و یا مصاب به این آفت و بلای مرموز می سازد شروع نموده و ما بخود، خانواده ، منسوبین و جامعه ایکه درآن زیست داریم دلسوز باشیم وبا مسئولیت فردی وشخصی داخل اقدام ودر هر جای و مکانیکه، احساس خطرو ابتلا به ویروس کرونا موجود باشد از ورود و نزدیکی درآن خود داری و برعلاوه مانع رفتن اعضای خانواده و متعلقین خود درآن اماکن گردیم.
حفظ الصحه ، پاکی و نظافت را رعایت و این نظم پسندیده را در خانواده مرسوم سازیم
۲ ــ هدایات اهل فن و طبابت را که خطرات ناشی از ویروس کرونا را در روشنی علم وتخصص طبابت و کار و زحمات کنونی توصیه می کنند به اجرا گذاریم و رعایت آن را جدن در نظر داشته مراعات و تابع و پیرو آن باشیم.
و مطابق توصیه های لازم در خانه ها بمانیم وبدون ضرورت حتمی از خانه برون نشویم.
***
نویسنده:(من قبلن در بارهٔ چگونگی جبران ضرر و خساره های عایده از اثر پیدایش کرونا و جرایم ناشی از نام و شیوع آن طی مقاله ها و مصاحبه های خود از دیدگاه حقوق و قانون عرایضی داشته ام که در سایتهای و صفحات فیسبوک مربوط من موجود است اگر علاقه دارید میتوانید بشنوید و ملاحظه فرمایید). باحرمت سخی صمیم.
یاد آوری: من عنوان ویا قسمت های ازمتن را که توقع توجه زیاد تر از شما دارم ملون می سازم.
***
درین اواخراوج شیوع آفت « اپیدمی کرونا» چنان فراگیرو هولناک گردیده است که فتنه ومصیبت آن خطر ناکترین پدیده ای نو ظهوردرعالم بشریت بوده و این بلای عجیب و نا شناخته انسانهای کرهٔ زمین اعم دانا و نادان را به تعجب فرا برده و اوضاع و سیر زندگی را بگونهٔ عجیبی دگر گون و اکثریت افراد بشر را راه گُم و پریشان ساخته است.
متخصصینِ مُتبهر، طبیبان حاذق، استادان چیز فهم وسایر کاردان های مُجرب ــ شب و روز در تلاش و جستجوی سد ساختن و نابودی این زیان و ضرراژدها صفت بوده و بفکر چارهٔ جویی و پیدا نمودن راه های حلی هستند تا بتوانند این مصیبت مرگبار را نابود و یا مانع شیوع آن گردند ولی تا هنوز کوششهای پیهم نتیجهٔ مثبت نداده و اثر کامل نبخشیده است ــ ممکن ترین تداوی و جلوگیری از شیوع ویروس کرونا بدون موجودیت وکسین و یا داروهای اثر گذار ادامه دارد وتنها قرنطینه ها وهمکاری های محافظتی افراد جامعه برمبنای رهنمای های مقامات مربوط در زمینه مؤثر وخوب خوانده میشود: با آنهم در حالیکه تدابیرجدی و لازمیکه مرعی الاجراست هنوز بلای مرموز کرونا با شدت و حِدَت قربانی میگیرد و ضرر و زیان می رساند وزیاد ترین آسیب وضررهم متوجه مردم بخون نشستهٔ مملکت ما بوده که فاجعهٔ انسانی دران بحالت سرسام آوری درجریان و این کتلهٔ بی وسیله وبی آب نان در دوزخ روی زمین بحالت سوختن است که این حالت دلخراش هر هموطن ما را در داخل و خارج میهن روحن شکنجه می کند: منهم با درک وضع جامعهٔ محاصره شدهٔ خود از ضربات حقوقی و قانونی کرونا درین سرزمین با خبرم و خواستم درین راستا عرایضی داشته باشم:
سکوت و صراحت قانون در چنین حالات:
در کنار این همه رویداد ها و وقایع زیان بار ، تبارزمشکلات حقوقی و قانونی در معاملات روزمره که برای افراد جامعه در حال حاد شدن است توأم با اضرار کمر شکن بوده که بدون جبران خساره در عقود و معاملات و یا روابط حقوقی آنها حل مشکلات ممکن دانسته نمیشود، و بدین ترتیب در ساحات تجارتی بین تجاربزرگ و عمده فروش و تجارتهای خُرد وکوچک بین افراد جامعه که منجربه خسارات هنگفت و کوچک مدنی که درعرصه های تجارت تاجران بزرگ و تجار خُرد میگردد قابل توجه دانسته می شود.
و یا هم جرایم جنائی درعرصهٔ جزائی که براثر تسلط «کرونا» در جامعه بستر مساعد برای مجرمین مساعد می سازد ، مطالب آتی قابل مکث و توجه دانسته میشود:
***
کرونا با این اسم و شهرت (کرونا) درمتن قانون هویت وآدرس مشخص در جهات حقوقی و قانونی که قابل استناد باشد ندارد.
کرونا درحالیکه بگونهٔ یک آفت ناشناخته وغیرمرئی طورآنی وغیر مترقبه ظهور کرد معلوم نیست این طاعون آدمخور چگونه ظاهرو پیدا شد وعلت پیدایش آن چی بوده است؟.
وهنوز تردید و بی باوری های زیادی وجود دارد که «کرونا» یک آفت طبیعی نیست وآن را انسان های روی زمین با اهداف خاصی ساخته اند.
آیا در فُرصت وزمان کنونی میتوان تشخیص داد که اپیدمی کرونا ساخت دست بشرو برای مقاصد تخریبی ایجاد و ساخته شده است واصلِ فاعل و عامل آن کی و در کجاست؟
اگرتصور نماییم: که عامل و فاعل اصلی ساخت کرونا مشخص وشناخته میشود آنها مسئولیت حقوقی وجبران خسارات ناشی از اپیدمی کرونا را بدوش می کشد و خساره می پردازند؟.
و اگر چنین تصوری غیر عملی و دور از امکان است پس راه های بدیل و تکلیف فعلی چیست ؟
دید اندک بر ضرورت جامعه ما:
ما در حالیکه با مجهولاتی عدیده ی در چگونگی بُروزو ظهور، شیوع و توسعهٔ کرونا مواجه هستیم نا گزیربه این پُرسش جّدی و وجدانی می باشیم که «چه باید کرد ؟» مبتنی برین پُرسش و با توجه برآنچه در مقدمه ارقام گردید : با تشویش زیاد از خطرات دوامدار و مسلسل کرونا که طورغیرمترقبه ظهور و باعث مرگ و میر فراوان گردید به داد خواهی جامعهٔ متضرر میهن از دید حقوق و قانون در ساحات مدنی و کیفری باید پاسخ لازم داده شود:
***
راه حل این معضل حقوقی کدام است ؟
***
همانطوریکه در بالا متذکر شدم مسئول رسیدگی به حالت اسفبار جامعهٔ انسانی که در حال مخمصه و جدل با مرگ و زندگی دست به گریبان اند چه کسی می تواند بر مبنای احکام قانون در تهیهٔ ما یحتاج زندگی آنها تصمیم و تدابیری لازم اتخاذ و ایشان را از حالت نزع و مرگ نجات دهد ؟
***
پس میشود در چنین حالات خاص و فرا تصوریکه ارائه گردید، دولت مطابق اوامر و هدایات احکام و متون قانونی که به صفت ولی و قَیم دردولت مسئولیت حفاظت و سلامت جامعه و افراد آن را بدوش دارد هرچه عاجل بپا خیزد و مکلفیت های وجدانی و وظیفوی خود را انجام و بسر رساند:
و درین راستا میخواهم سری بر احکام قانون بزنم وموضوعات یاد شده را در لابلای مواد قانونی سراغ نمایم:
***
حقوق مسکوت افراد جامعه در قانون اساسی:
قانون اساسی افغانستان منحیث یک سند معتبر حقوقی زیر عنوان « حقوق اساسی ووجایب اتباع» در مواد ( ۵۲ ــ ۵۳ ــ ۵۴ و ۱۴۳) : بر دولت واجب ساخته است تا وسایل وقایه ، علاج امراض، تسهیلات صحی رایگان را برای همه اتباع مملکت فراهم سازد و برای باز ماندگان شهدا و مفقودین تنظیم خدمات طبی نموده و مساعدت مالی نماید. حقوق متقاعدین را تضمین و برای کهن سالان ، زنان بی سرپرست ، معیوبین و معلولین و ایتام بی بضاعت کمک لازم به عمل آرد.
و حتی زمانیکه آفات طبیعی و یا حالت مماثل حیات ملی را تهدید و بیم و ارعاب سیر صعودی گیرد و حفظ حیات ملی در خطر وبیم تحقق باشد رئیس جمهور می تواند حالت اضطراراعلان و خطر رارفع نماید.
***
کُد مدنی افغانستان حلال مشکلات حقوقی
***
در موارد وجایب ناشی از عقود در شرایط مسلط فعلی که آن را می توان پدیدهٔ ناشی از ظهور و شیوع کرونا دانست مشکلات عدیدهٔ بروز نموده است که قابل پیش بینی نبود.
بر باور من مواد (۵۷۹ ــ ۵۸۰ ) و مواد مابعد آن در چنین حالتی احکام سزاواری دارد:
***
مادهٔ ــ ۵۷۹ کُد مدنی یا نظام حقوقی کشور:
برای هر نوع وجیبهٔ ناشی از عقد ، وجود موضوعیکه عقد به آن نسبت داده شده و قابلیت حکم عقد را داشته باشد ، حتمی پنداشته میشود. موضوع عقد را عین ، دین ، منفعت یا سایر حقوق مالی تشکیل داده می تواند. همچنان اجراء یا امتناع یک عمل ، موضوع عقد قرار گرفته می تواند.
***
مادهٔ ــ ۵۸۰ :
موضوع وجیبه ناشی از عقد باید ممکن ، معین یا قابل تعیین و مجاز باشد ، در غیر آن عقد باطل پنداشته می شود.
***
برداشت نویسنده از احکام مواد یاد شده: (وجیبه های ناشی ازعقود است که عقد به آن نسبت داده می شود.و در شرایط و جّو حاکم فعلی منطبق خواهد بود.
*****************
شرحیکه در بالا تا ایندم رقم خورد این نتایج را بدست می دهد:
کرونا بعد از ظهور و شیوع طور طبیعی به همه عقود و معاملات مادی و معنوی در جامعه بطور عام و معاملات وفواید مدنی افرادجامعه بطورخاص ضرر مهلک وارد و این اضراربگونهٔ مشهود مصیبت بار ومستوجب جبران آنیِ و بعدی پنداشته میشود: اضرار وارده در ساحهٔ مدنی و حقوقی عام بوده شامل همه معاملات و قرار داد ها و عقود تجارتی و غیر تجارتی می گردد.
ازینکه این مصیبت مخرب بطور گسترده بگونه ایکه ارقام شد جهانگیر شده و چاره ای جز این ندارد که دولت مطابق احکام قوانین متذکره وتجارب بالفعل سایرممالک درجهان به صفت«ولی وسرپرست» در جامعه دست بکار وخسارات وارده را جبران و در سایر عقود ومعاملات راه حل یابد.
***
در عرصهٔ جزائی
شیوع کرونا ذاتن جنایت باربوده ، جرایم مُنتسب به کرونا بد ترازآن وجنایتی ناشی از کرونا شنیع ترین است :
فرع دیگری از « اپیدمی کرونا» درعرصهٔ کیفری و یا جزائیی آنست که از جرایم قتل تا خفیفترین جرایمیکه که تا حال بوقوع پیوسته است شامل آن می شود:
من عقیده دارم : درچنین حالاتیکه حقوق ملت وافراد جامعه بطور گسترده متضرر ودرحال نابود شدن است وافراد مملکت نیازجدی به حفاظت وسرپرستی دارند یکانه راه حل و چارهٔ اساسی مراجعه به قانون و پایگاه واحکام آن است که بدون تشریفات ما را به آدرس مشخص رهنمایی کند.
آنچه من میدانم قوانین نافذ میهن ما درین راستا احکام صریحی در متن بنام و شهرت « کرونا ویا کووید ۱۹ ندارد» ولی به طروق دیگری با زبان و رمز قانونی احکام و هدایاتی دارد که باید به آن عمل شود و هدف بر آورده گردد. توجه فرمایید:
***
کارزار کیفری کرونا بگونهٔ مشهود:
ببینید! ما بدون هیچگونه دلیل وسند بطور مشهود شاهد قتلهای گوناگون وسیله همین قاتل انسان و بشر که «کرونا» نامیده میشود درشهر و بازار واداره و دفترو حتی در مستحکمترین قلعه و دژ های که حصار کشی شده است می باشیم: شفاخانه ها مصئون نیست و حتی دکتورانیکه با شهامت و مردانگی برای حفاظت صحت و جان هموطنان خود با احتیاط کامل می رزمند در امان نیستند، کارمندان و مامورینیکه نسبت ترس و خطر ناشی از کرونا ــ کار شان تعلیق شده وکارگران فابریکه ها و شرکت ها بر همین علت خانه نشین بوده وخسارات کمر شکن از بابت عدم معاش وکار روز مزد را تحمل می کنند ــ تعدادی زیادی اگر به مرض کرونا مبتلا نشده اند از بی نانی می میرند وبه همینگونه اقسام خسارات دیگریکه در تعاملات وروابط اجتماعی افراد جامعه وجود داشته و در ساحهٔ معاملات عقود ملکیت های منقول و غیر منقول و معاملات تجارتی که از حوصلهٔ این نبشته خارج است بمیان آمده است چه جاره ای دارد آیا این خون ها و قتل و شهادت ها هدر و بی ارزش اند؟ اگر پاسخ « نه باشد»: پس مسئولیت این برزخ روی زمین بدوش کی و جوابگوی آن کیست؟
احکام کُد جزا و جنایت کاران کرونا:
بخش مهمی از شرح و بسط فعلی یا مقدمهٔ این متن سهم عرصهٔ کیفری این پدیدهٔ شُوم بوده ودرین راستا «کرونا خود بالذات» به صفت یک جنایتکارغیرمرئی مرتکبِ مجموع جرایم شناخته شده و ناشناس گردیده است که آثار آن ناگفته پیداست.
و به تعقیب آن سایرجرایمیکه بعد از ظهور و شیوع کرونا وسیلهٔ جنایتکاران به عمل آمده و یا می آیند اکثرن همان جرایمیست که درمتن قانون جزا تعریف و تشخیص شده و جزای آنها نیز مقدر گردیده است اما در وصف و حالات جرمی آن از نگاه ارتکاب و مجرمین تغییرمی کند.
وضع آتشینیکه بالای مردم مضطر و پریشان میهن ما حاکم و مردم در حالت مرگ و زندگی قرار دارند ــ درد آورترین اعمال جنایی توسط بعضی افراد جامعه با استفاده ازنام کرونا وشیوع طاعون کرونا صورت گرفته و میگیرد که این جرایم با بیرحمی تمام و استفاده از حالت عجزو ناتوانی مردم ، فقر ، گرسنگی و در ماندگی و بالاخیره حالات مرگ و نزع افراد جامعه بعمل می آید که جنایت وحشت آور و سنگین بوده و قابل باز خواست جدّی دانسته می شود.
این جنایات و جرایم با اکثریت قریب به مطلق در کُد جزای افغانستان معرفی و مسجل وبا درجات مختلف دسته بندی گردیده که قابل دسترسی و ملاحظه و استناد است و میشود احکام آن را با رعایت حالات مُشدده و مُخففه و مراعات حالات رأفت در مواردِ لازم تطبیق و عملی نمود.
ببینید: بعد از ظهوروشیوع کرونا اعمال جنایات باری بنام کرونا ومُنتسب به کرونا ازقبیل اختلاس، سرقت واتلاف اموال کمکی به اشخاص مبتلا به کرونا صورت گرفته است که جرایم شناخته شده و مشهورهستند که اصل جرم و جزای مقدره برآن درقانون جزاء موجود و قابل پرسش و باز خواست می باشند.
وبدینگونه با تأثیرات و تسلط مخوف کرونا در مملکت احتکار اموال تجارتی نیز بمنظور منفعت جویی و استفاده از شیوع وپهن ویروس کرونا بعمل آمده است که جرم ناشی از تأثیرات کرونا بوده قابل پُرسان است.
یاد آورمی شوم: اعمال ناشی از ویروس کرونا که سبب مرگ و مرض میگردد می تواند به دو طریقه صورت گیرد:
۱ ــ انتقال وسرایت ویروس کرونا طورغیرعمدی وبدون نیتِ سؤ از شخص مُبتلا به دیگران وهمچنان وسیلهٔ اشخاص حقیقی و یا حکمی بطور غیر عمدی بدیگران.
۲ ــ اگر بصورت عمدی و قصدی شخص مُبتلا به کرونا این ویروس کُشنده را بدیگران انتقال می دهد و مسبب ابتلا به سایر اشخاص و یا فرد مشخص دیگر میگردد، باید مستوجب شدید ترین جرم با منضمهٔ حالات مشددهٔ جرمی شناخته شوند عامل چنین اعمال جنايي اگراشخاص حقیقی ویا حکمی اند بایست شامل این کیس باشند.
گفتیم کتگوری متذکره با جزاهای معینهٔ آن درکُد یا قانون جزای افغانستان مسجل و مراجع تعقیب و پیگیری آن ارگانهای حفظ و حراست قانون در حکومت می باشند.
***
و درین بخش مُشخص کیفری: چون وضع در جامعه و میهن ما حالت دیگر گون داشته و شرایط زمان بالاجبارچنین وضع خاص را بر جامعه مسلط ساخته است و مردم وافراد جامعه دریک حالت بسیار شدید فقر و درماندگی قرار دارند پس ارتکاب جرایم و جنایات درین حالات که با استفاده از شدید ترین وضع پریشانی و ناتوانی مردم بعمل می آید جرایم نابخشیدنی بوده و ایجاب پیگیری قطعی و بی تعلل را می نماید ودر چنین روزوحال مردم هرگونه جرم وجنایت شامل حالات مشدده بوده احکام قانون با دل ووجدان پاک کما حقه باید تطبیق و از خیانت و جنایت بطورجدی جلو گیری گردد وحقوقیکه ازخیرات وصدقهٔ دیگران وسیلهٔ سایر ممالک و مردم جمع آوری و فرستاده میشود برای افراد مستق تأدیه و توزیع گردد تا از مرگ نجات یابند:
مدلل به آنچه گفته شد (دولت به صفت حاکم در جامعه مکلف است هرچه عاجل ، بطور رسمی ، جِدّی ، شفاف ، صریح ، با انتشار نتیجه وتاریخ و سایر اجرائاتیکه درین راستا لازم است ــ جلو این جرایم و جنایات را بگیرد و قانونیت و حاکمیت قانون را درین مقطع زمانی خاص پیاده سازد.)
***
و دربخش دیگری ازین بحث موضوع حقوق العباد یا حق العبدی در قتلهای ناشی از (اپیدمی کرونا) که دلیلی بر اثبات آن حاجت نیست زیرا قتل ثابت و قاتل معدوم است در مقابل مطالبهٔ حقوق ورثه دولت باید به صفت «ولی وسرپرست» در جامعه مسئول پرداخت خساره و یا ضررعایده ( دیت و خون بها) برای آنها باشد در صورتیکه ورثه مستحق «دیت» شمرده شوند.
با عرض ارادت سخی صمیم.
هدایتی از کُد مدنی (مادهٔ ۱۷):
در مورد تثبیت احوال مدنی واهلیت اشخاص ، قانون دولت متبوعهٔ آنها تطبیق می گردد ، تصرفات مالی که در افغانستان عقد گردیده وآثارمرتبهٔ آن نیز درآن بوجود آمده باشد ، در حالیکه یکی از طرفین عقد تبعهٔ خارجی بوده و ناقص اهلیت باشد طوریکه نقص اهلیت آن مبنی بر سبب خفی باشد ، با آنهم واجد اهلیت کامل شناخته میشود.
***
در متن این هدایت چند مطلب بسیارعمده و اساسی برجسته است:
۱ ــ احوال مدنی
۲ ــ تثبیت احوال مدنی و اهلیت اشخاص
۳ ــ عقد ، تصرفات مالی و آثار مرتبهٔ آن که در افغانستان صورت گرفته باشد
۴ ــ یک جانب عقد تبعهٔ خارجی بوده و ناقص اهلیت باشد امّا نقص اهلیت دایر بر سبب آن که جزئی است شخص واجد اهلیت پنداشته میشود.
***
توجه باید داشت که درهدایت فوق الذکر منظور از حالت مدنی تجرد و تأهل یعنی (حالت مجردی و یا متأهل بودن است) که تثبیت این حالات در موضوع عقدی مورد بررسی قرار دارد که عقد و تصرفات مالی و آثار مرتبهٔ آن در میهن ما انجام و یک جانب عقد تبعهٔ خارجی و ناقص اهلیت باشد و در عین زمان نقصان اهلیت خفی و جزئی و وفق هدایت همین مادهٔ قانون شخص مذکور واجد اهلیت کامل شناخته شود.
دقیق باید بود: که درین معامله تصرفات مالی که از اثرعقدِ ایجاد شده بوجود می آید مطمح نظر است ولی در مورد تثبیت احوال مدنی و اهلیت اشخاص ، قانون دولت متبوعهٔ آنها تطبیق می گردد.
یاد داشتی از نویسنده: بموقع است گفته شود: نقصان اهلیت با فقدان اهلیت فرق کلی داشته، شخص ناقص اهلیت را با انسان فاقد اهلیت به اشتباه نگیریم ودرین مبحث منظوراز شخص شامل درعقد و یا یک جانب عقد است که نقص خفی شامل حال او شده و این نقصانِ اهلیت به نسبت خفی بودن نادیده گرفته شده و اهلیت آن کامل شناخته میشود.
ولی اگر بطور عام یک نفر از ( اتباع کشور آلمان) را قبول کنیم که فاقد ادراک و اهلیت (دیوانه) باشد وآن دیگری دارای نقصانِ ادراک واهلیت باشد، این دو ــ ازهم فرق کلی داشته واحکام قوانین کشور متبوع خود ایشان قابل تطبیق است.
یاد داشتی از «نویسنده»
و درارتباط به اهلیت مادهٔ (۱۱) کُد مدنی افغانستان چنین هدایتی دارد
***
(۱) احکام متعلق به اهلیت بالای جمیع اشخاص واجد شرایط مندرج این قانون تطبیق می گردد.
(۲) در صورتیکه شخص نظر به احکام قانون جدید ناقص اهلیت شناخته شود، این احکام به تصرفات قبلی وی تأثیر ندارد.
***
بهر صورت از یاد نمی بریم که مجموع احکام مربوط به احوال مدنی(سن وازدواج) مربوط قوانین کشور متبوع طرفین عقد بوده و تابع آن می باشند.
***
اکنون بمنظور وضاحت و تصریح متن ارائه شده به این مثال توجه فرمایید که شامل همه گفته ها شود:
***
قبول کنیم: «احمد» که تبعهٔ ایران است با دختریکه تبعهٔ تاجکستان است؛ در افغانستان ازدواج می کنند و عمل اجرای ازدواج در افغانستان صورت گرفته ولی احکام مربوط به ازدواج ، شرایط ازدواج و آثار بعدی ازدواج از قبیل طلاق ، مهر ، نفقه ، نسب .... مربوط به کشور های متبوع خود ایشان (ایران و تاجکستان) می باشد و قوانین مملکت های خود ایشان قابل تطبیق است.
***
و مثالی دیگری در ارتباط به معاملهٔ عقد مالی و یا جنس:
بازهم اگر بپذیریم که «احمد» تبعهٔ تاجکستان از محمود تبعهٔ افغانستان موتر یا (خود روی) خریداری می کند که: عقد بیع ، تسلیمی موتر و پرداخت پول مطابق تعامل و قوانین افغانستان بعمل می آید ولی درین معامله اهلیت «احمد» تبعهٔ تاجکستان کامل نبوده ونقص اندک دارد ــ در چنین حالت بر مبنای تجویز قانونی نقصان اهلیت جزئی و خفی شمرده میشود و درعقد تأثیری وارد نمی سازد و عقد کامل دانسته میشود.
یاد داشت: من آنچه مینویسم فقط هدایت و داشته های متن و هدایت قانون است و تطبیق قانون و یا عدم تطبیق آن با چرا های دیگر به مراجع مربوط ارتباط میگیرد.
با عرض حرمت سخی صمیم.