تپش صیدی در دام جهالت، لحظهها و درنگهای تکاندهندهای است، که خون سرخ بانوی را در سنگفرشهای سیاه جهل فروریخت. و درنگ جدیدی را در زندهگی شهریان کابل رقم زد.
رویداد روز پنجشنبه ۲۸ ماه حوت سال ۱۳۹۳ خورشیدی در شهر کابل که منجر به مرگ و سوزاندن پیکر بانو فرخنده شد، نگرانیهای جدی، اندوه و سوگواری همگانی را به میان آورد.
در کشور جنگزده و ماتمکده ای افغانستان که جنگهای داخلی جان صدها هزار انسان را گرفت و تازشهای دینگرایانه ساختارهای فکری و انسانیاش را فروریخت، کشتن یک دختر ۲۹ ساله متدین و جوان به بهانهای ارتداد و قران سوزی توسط جوانان و نوجوانان مکتب خوانده، در مرکز شهر کابل و فقط در یک کیلومتری کاخ ریاست جمهوری و دفتر نخستوزیر یا رییس هیأت اجراییه در برابر چشمان کور و نابینای پولیس زشت ترین فاجعه و از نوع خود بد ترین آنها در تاریخ کشور به شمار می رود.
نگرشهای درشتتر از میان این رویداد اینست که جهان به این مسأله رویکرد نمود، که سیزده سال سخن گفتن از دموکراسی، آزادی بیان، و نشر هزارها رسانهی چاپی و تصویری، تکنالوژی مدرن، تدریس و آموزش، سیمینار و کورس کنفرانس و نشستها و هزارها آگهیهای همگانی که گمان میرفت تا نسل جوان کشور آن هم در شهر کابل مرکز تقاطع دانش و فرهنگ نوین متفاوت از آنچه در گذشته بود، آموزش بیابد، ناکام و ناکاره از آب درآمد.
حقیقتها بیانگر آنست، که اشخاصی که فرخنده را سنگسار کردند، بر او تاختند، او را بیحجاب و پیکر نازکش را لمس کرند، کشتند و بالأخره آتش زدند. اغلب جوانان آموزشدیده، آموزشگاه دیده و مجهز با تیلفونهای همراه متصل به دهکدهای جهانی امروز بودند. نسلی که امید آن میرفت تا از دموکراسی و آزادی پاسداری کنند. با افراطگرایی و پیورزگرایی یا تعصب پیوستند، با پیشداوری و جهل بیمانند، و به اشاره یک ملأی تعویذ نویس تاریکاندیش به زندهگی بانوی پایان بخشیدند، که خود باورمند به دین و ملبس به حجاب اسلامی بود.
بنگریم چرا این رویداد غم انگیز روی داد و علت آن چیست؟
سیستم آموزش و پرورش وزارت تعلیم و تربیه در حقیقت نادرست و ناستوده از آب درآمد، باید به سیستم آموزشی کشور بازنگری جدی صورت بگیرد. همه عوامل فریب دینی و استفاده از دین به خاطر ابزار تخویف و تهدید مردم و عامل اساسی جنگ و کشتار مرم شناسایی شود و در سیستم تعلیم و تربیه کشور شامل گردد.
فراکردها نشان داده است، که هنوز هم برخی رهبران دینی از این ابزار برای فریب مردم و تداوم جنگ استفاده همهجانبه میدارند، نظام دولتی و حتا حاکمیت را به چالش میکشند. اگر این مسایل به آگهی مردم داده نشود، افغانستان هیچگاهی در شاهراه تعالی و پیشرفت گام نخواهد گذاشت.
نگاهی به ویژهگیهای روانی و دینباوری مردم:
دین اسلام با دو نگرش در جهان ایدونی هستی دارد.
یکم: نگرش دینگرایانه شریعت تازی یا عربی.
دوم نگرش دینگرایانه عامیانه بر خاسته از لایههای تاریخی خودساخته اسلامی نوع افغانی.
در نگرشهای اسلامی دینی برخاسته از شبهجزیره عربستان سعودی جایگاه و پایگاه دین اسلام، و به روایت سخنان پیامبر اسلام یا همانا احادیث و نگرش به قران الشریف رفتن به زیارتها و ارایه خواستها از آنها حرام و ممنوع است. در کشور عربستان سعودی شخصیتهای بزرگ اسلامی چون: ابوبکر صدیق، عمر فاروق، عثمان، ابوطالب، طلحه، زبیر، سعد بن ابی وقاص، عبدالله ابن عمر و نزدیک به یک هزار یار و یاور آن حضرت قبر و یا مقبره، یا آرامگاه و یا گورستان ندارند.
کسانی که به زیارت پیامبر اسلام می روند اجازه ندارند تا سنگ و چوب آن را لمس کنند و یا ببوسند، آنجا شُرطهها یا همان پولیسهای مذهبی ایستادهاند و اجازه نمیدهند، تا کسی کتارههای چوبی و سنگی آرامگاه پیامبر اسلام را ببوسد. بوسیدن سنگ و چوب آرامگاه پیامبر اسلام حرام است و درخواست از پیکر بیجان آن حضرت نیز کفرآمیز و ممنوع است.
در دین اسلام مرده و یا میت پلید و دست زدن به آن ممنوعم میباشد، دفن کردن میت در همان روز مرگ و یا کمتر از سه روز باید انجام شود، ملک عبدالله پادشاه عربستان سعودی را به گونهای مخفی پنهان از انظار مردم به خاک سپاریدند. هیچ پادشاه عربستان سعودی آرامگاه و یا قبرستان ندارد.
در هیچ کشور عربی به جز عراق و سوریه آرامگاه هیچ شخصیتی مذهبی اسلامی یاران و یاوران پیامبر اسلام وجود ندارد و مورد تفقد و نوازش و نیایش قرار نمیگیرند.
در دین اسلام رفتن به قبرها و گورها حرام و کسانی که از آنها درخواست مطالبه میکنند و یا آنها را شفیع نزد ایزد یکتا میسازند، کافر و مشرکاند. این مسأله در اغلب آیههای قران و احادیث پیامبر بیان شده است.
گروه سنتگرایی داعش حتا رفتن به کعبه و بوسیدن سنگ و چوب کعبه را نیز حرام پنداشتهاند و در نظر دارند، تا کعبه را که منبع تجارت عربستان سعودی است و سالانه ملیاردها دلار عاید دارد، نیز غیرقابل استفاده بسازند.
و اما در مورد زیارتها و قبرهای که در افغانستان وجود دارند و ایدون منبع خوب تجارت برای بیسوادان و جاهلان دین گردیده است.
به روایت تاریخ پرستش مردهگان بر میگردد. به آیین هامورابی که اجازه داد تا پیکرش را مومیایی کنند و او را به مثابه پادشاه، پادشاههان بپرستند.
از آن زمان تا پیدایش ادیان یکتاپرستی، پرستش مردهگان یافت. در اغلب دینهای خودباوری افریقایی، تا هنوز هم پرستش مردهگان رواج دارد،
در دین زردشتی، پرستش مردهگان به روایت وندیداد به ویژه فرگرد هشتم ممنوع است، پیکر مرده نجس است و باید از آن دوری کرد. حتا در مراسم دخمه گذاری و چگونهگی بنای دخمه و ساختن «نیرنک» و حمل مردهگان و غسل مس میت برشنوم، نُشوه، سی شور، استودان و مراسم پس از مرگ بسیار سختگیرانه است.
در مذاهب وادیان برهمنی و بودایی، مرگ پایان زندهگی پیکر است و باید به خاطر شادی و رهایی روح پیکر را به زود ترین فرصت آتش زد و سوزاند.
آنچه در سرزمین ایرانویچه و یا خراسان پیشین به مثابه مرده پرستی باقی مانده است برخاسته از نمادهای میترایی است، که سالها در این کشور نشو و نمو داشت.
نخستین آثار ساختن مقبره برای مردهگان در افغانستان بر میگردد به دولتهای تیموریان هرات و سپس صفویان و شیبانیان دولتهای صفوی و شیبانی به خاطر ارضای خاطر مردم و پی ریزی دین نوع باختر باوری به ساختن مقبرهها و زیارتها اقدام کردند. در افغانستان به غیر از زیارت خیالی علی ابن ابیطالب در مزارشریف که در دوران تیموریان هرات ساخته شد، و پیشینگی هفتصد ساله دارد، دیگر هیچ مقبره و قبری قدامت دو صد ساله ندارد، زیارتهای شاه شهید، شاه دوشمشیره، جابر انصار و دیگران که شخصیتها ناشناخته و سربازان گمنام تازی بودند و یا به این نامها مسما شدهاند. در دو صد سال اخیر بنا یافتهاند.
در این زیارتها و مقابر که ایدون مایه فساد و کشتار مردم شدهاند استفادهجوهای به نامهای مجاور و تعویذ نویس لانه کردهاند و این جریان یک جریان حرام و خلاف نصوص قران و احادیث پیامبر اسلام است و باید ویران گردند.
با دریغ طالبان که به خاطر آوردن شریعت آمده بودند، بجای اینکه این لانههای فساد را ویران کنند، پیکرهای بودا را که هیچ آسیبی به دین نرسانیده بودند ویران کردند.
امیدوار است، تا دولت اسلامی افغانستان در دو زمینه رویکرد عاجل نماید:
نخست باید، مجاورگری و تعویذ نویسی، که خلاف شریعت و دین اسلام فعالیت دارند ممنوع شوند.
زیرا تعویذ نویسی یک عملکرد برهمنی و بودایی است و با اسلام هیچ ربطی ندارد.
اقتدار مذهبی عدهای از افراطیون نیمچه ملأ و کسانی که در حقیقت هیچگونه آموزش علمی و رسمی ندارند و نادانی و جهل خویش را در ابزارهای فریب و نیرنگ تعویذ و تومار بازتاب میدهند و در دامن زدن احساسات مردم نقش اساسی داشتند وبی گمان استفادهای ابزاری برای آنها سودآور است و برای بدست آوردن منافع شخصی از هیچ نیرنگی دریغ نمیکنند، تضعیف و سپس نابود گردند.
مجاور زیارت و تعویذ نویس همه آنانی که دین را ابزار منافع شخصی ساختهاند باید شناسایی و مجازات شوند.
دوم به خاطر جمعآوری صدقات مردم از زیارت گاهها صندوقهای محافظتی ایجاد شود تا آنعده سادهنگرانی که هنوز هم به زیارتها و اماکن گویا مقدس خیر و خیرات میدهند، رسمی شود و به حساب واردات دولت انتقال ابد.
قاتلان و عاملان قتل بانو فرخنده شناسایی و به اشد مجازات محکوم کردند.
دولت بهمنظور پاسداری از زندهگی بانوان و مردم افغانستان از گیر آسیبهای دینی تجارتی و خرافاتی تدابیر معقول و پسندیده و عملی اتخاذ بدارد.
پایان بخش نخست
مانده دار